
گادتب: در تمام ایران و همچنین آذربایجان از نظر تشکل اجتماعی دو صنف آرسیتوکرات (خان و ارباب ) و کشاورز و دامدار (رعیت) وجود دارد. اکثر رعیت ها صاحب زمین نیستند و روستاهایشان متعلق به خان و یا ارباب است.
وضعیت هر دو طبقه از احتیاجات مملکت ناشی شده و مقدار مالیاتی که ارباب از رعیت می گیرد معلوم و مشخص است. این مقدار مالیات از « خاک، آب، گاونر، خیش و بذر» گرفته می شود. تقریباً بر اساس این پنج چیز که ارباب در اختیار رعیت قرار می دهد به همان نسبت در حاصلات کشاورزی شریک می شود. گرچه ارتباط ارباب و رعیت به این صورت است با اینحال رعیت از زور و ظلم ارباب رهایی ندارد. ارباب به همه چیز روستایی نظیر « مرغ، تخم مرغ، روغن، پنیر و دیگر مواد غذایی » بدون پرداختن پول و به صورت ناحق شریک است. با این وجود اگر اربابی روستایی را به ارباب دیگربفروشد روستائیان در زحمت می افتند.
روستایی باید خود را با آرزو و اخلاق ارباب جدید وفق دهد. ارباب می تواند زارعی را که دلش دوست ندارد از روستایش بیرون کند. بعضی اربابهای حریص و چشم تنگ روستایی ها را بیش از حد تحت فشار قرار می دهد. روستاهایی را دیدم که سرسبز و پرمیوه و درخت است ولی اهالی روستا به سبب ظلم و جور ارباب آنجا را ترک کرده و در یک جای خشک و بی آب زندگی تازه ای را بدون تسلط ارباب شروع کرده اند. فقط کسی نمی تواند بدین شکل روستای جدیدی ایجاد کند. چرا که آب محدود است. در اکثر جاها آب از مسافت های دور و دراز حتی از کوهها آورده می شود که کاریست پرخرج و مشکل بدین سبب دهقانی که تابع اربابی نیست در حقیقت زمین زراعی هم ندارد. اینان در اراضی خالصه دولتی زندگی می کنند که در این منطقه هم حاکم، نائب الحکومه، والی، ژاندارم و دیگر مامورین هستند که رعیت باید به آنها خدمت کند. مع هذا اگر مأمور با انصافی هم ببینند غیر از مالیات چیزی هم به مامور می دهند و خودشان را راحت می کنند. بعضی روستاها هم هست که روستا به 10-5 نفر تعلق دارد که به آنها خرده مالک می گویند. هر خرده مالک چند کارگر دارد. اینان هم برای سیر کردن خانواده اشان کار می کنند. بی شک این وضعیت شکل قرون وسطایی دارد اما در ایران معاصر هنوز برای اقشار مردم کاملاً مناسب است. در این سیستم ارباب برای روستایی که نه پول دارد و نه وسیله کشت و زرع امکانات سرمایه ای بوجود می آورد و علاف و دلال هم وظیفه بانکدار را ایفا می کند.
به سبب اینکه در ایران بانکهای حکومتی حامی کشاورز وجود ندارد این وضعیت تا مدتها ادامه خواهد داشت. این کشاورزان به حال کشاورزانی که دارای خاک ، گاو و وسائل شخم می باشند غبطه می خورند و آرزو می کنند با پرداخت مالیات به حکومت، راحت و آزاد زندگی کرده با وسائل متعلق به خود کار کنند. بااین وضعیت اجتماعی در آذربایجان و سایر نقاط ، کشاورز و روستایی از وضعیت خود راضی نیست. روسها می خواستند از این وضعیت استفاده کنند. در میان روستایی ها آدم هایی که افکار اجتماعی و حتی سوسیالیستی دارند پیدا می شود. فقط روستایی دیندار و متعصب از بولشویزم می ترسد. ملاها همیشه علیه بولشویکها سخن می گویند. در اصل رعیت آذربایجانی هم جورکش وهم بردبار است. این وضعیت محتملاً زمانی به کار بولشویک ها خواهد آمد.
آذربایجان در اوایل دوره پهلوی ( براساس گزارشهای محرمانه سال 1927 به ارتش ترکیه) ترجمه: دکتر توحید ملک زاده، انتشارات اختر تبریز چاپ دوم 1399، ص: 96 الی 97