گادتب: همۀ دلسوزان و پیرامونی هایی که با قدری امید و آرزو به دکترمسعود پزشکیان رأی دادند؛ تنها توانستند یک نیم روز خوشحالی کنند. از روز هفدهم تیر اخبار و شایعات ناخوشایندی، که به زودی از حد شایعه گذشت و به واقعیّت تبدیل شد، به بازی با احساس رأی دهندگان و امیدواران به بهبود اوضاع پرداخت. ارتباط بدنۀ حامیان پزشکیان با خود وی و شخصیّت های سرشناس اطراف وی مسدود شد و امتحان پس داده ها، دشمنان آذربایجان و شکارچیان مناصب میدان دار و سرخیل کارهای آقای پزشکیان شدند.
ظاهر قضیّه وجاهتی داشت و تشکیل دهندگان شورای راهبری ظاهراً معتقد به عقل جمعی، کار شورایی و انتخاب وزرا بر اساس اصول و قواعد بودند، لیکن باطن قضیه چیز دیگری بود. مردان پشت پرده از سر نداری به ریاست جمهوری یک آذربایجانی تن داده بودند، امّا مملکت قانون داشت و رئیس جمهوری آذربایجانی فقط حق داشت تهرانی بیندیشد، نه آذربایجانی. او وظیفه داشت به همه چیز از دریچۀ منافع یک قوم بنگرد. ایران کاروانسرا نبود، که هر قوم و هر غربتی در آن ادّعای حق و سهم داشتن کند و بدین سان اطراف رئیس جمهور منتخب به قدری شلوغ شد و جماعت تمامیت خواه به قدری او را در دیوارهای بلند معیارهای خود محاصره کردند، که پزشکیان خود را، ایل و تبار خود را، رأی دهندگان خود را و شعارهای خود را به کلّی فراموش کرد.
پالس های منفی یکی پس از دیگری از راه رسید. نخست از تغییر ناپذیر بودن برخی مرزها سخن گفته شد. سپس پای شورای راهبری انتخاب وزرا به میان آمد و یک شخصیّت ترک ستیز سکاندار این تشکیلات شد. در ادامه بی عملی و اتلاف وقت رئیس جمهور منتخب همگان را به حیرت برد. بعد از آن خبر انتصاب مردان کویری به مناصب گوش ها را آزرد و روز تحلیف حرف از تثبیت دوستی و مودّت با همسایگان شرقی و حوزۀ فرهنگی فارسی زبان زده شد، تا معلوم گردد راز و رمز همۀ این بازی ها در یک امر خاص نهفته است. همۀ این بازی های بعد از انتخاباب، یک جواب و یک علّت ساده داشت: درست است که در ناچاری به یک آذربایجانی اجازۀ ریاست جمهوری دادیم، لیکن شهر هرت نیست، که بخواهد بر هویّت قومی خود تأکید کرده؛ آذربایجان را دوباره پر رو، مطالبه گر حقوق ملّی و طالب حقوق زبانی و فرهنگی خود کند. راز و رمز همۀ این بازی ها بریدن بال های آذربایجان و بستن دست پزشکیان برای انتخاب چند مرد یا زن معتقد به هویّت زبانی و قومی خود از آذربایجان بود، که با توفیق کامل به پایان رسید.
نکتۀ دردناک این واقعه تمکین فراتر از انتظار آقای پزشکیان در برابر این تشبثات بود. مردمی که به آقای پزشکیان رأی داده بودند، عاشق چشم و ابروی ایشان نبودند، بلکه به صداقت، پاکدستی، لوطی منشی، صدای بی صدایان بودن، مدافع حقوق ضایع شدۀ اقوام غیر فارس بودن، شعار رفع تبعیض دادن رأی داده بودند و ایشان در عرض سه هفته همۀ این امیدها را به ناامیدی مبدل ساختند. به شورای راهبری تن دادند؛ به سفارش مفلوکان سیاسی معاون اوّل برگزیدند؛ حاضر به خواندن متن تدوین شده از سوی پان فارسیست ها در مراسم تحلیف شدند و لابد در انتخاب وزرا هم بر طبق نظر اداره کنندگان خود عمل خواهند کرد و همۀ اینها؛ یعنی، پزشکیان بر هر آنچه گفته بودند و شعار آن را داده بودند؛ پشت پا زدند و از خود تصویر یک رئیس جمهور منفعل، بی اراده و تحت کنترل دیگران ترسیم کردند.
او می توانست در برابر درخواست های نامعقول مقاومت کند؛ بر شعارها و برنامه های خود پا فشارد؛ افراد مسئله دار را به پیرامون خود راه ندهد. از بر زبان آوردن مطالب مغایر با شعارها و آرمان هایش بپرهیزد، امّا او فقط اطاعت کرد و در همین آغاز کار خود را به لحاظ تئوریک به نقطۀ پایان رساند. ممکن است آقای پزشکیان بتواند چهار سال ریاست جمهوری کند، لیکن برای رأی دهندگانش آن پزشکیان ایام انتخابات نخواهد بود.
این اتّفاقات نشان داد برای بودن و بازی کردن در میدان سیاست؛ درستکاری لازم است و کافی نیست. آرمان والا داشتن لازم است و کافی نیست، شعار تحوّل دادن لازم است و کافی نیست. صمیمانه خواستار خدمت و حل مشکلات کشور بودن لازم است و کافی نیست. برای قدم گذاردن در عالم سیاست و حکمرانی، باید الفبای سیاست را بلد باشی؛ شجاع و نترس باشی؛ بازی دادن و سر کار گذاشتن طماعان و سیاست بازان را بلد باشی؛ حساب کلمات و اظهارات خودت را داشته باشی؛ لبخند معنادار بلد باشی؛ در تلخند زدن توانمند باشی و در یک کلام گرگ باران دیده باشی و آقای پزشکیان این گونه نبود. بازی را وا داد و در همان دقایق اوّل بازی چند گل پیاپی خورد. حالا نیمۀ دوم بازی؛ یعنی، نیمۀ جبران نتیجه و نیمۀ انتخاب وزرا بر اساس شعارها و آرمان هایش برای او باقی مانده است. اگر از این نیمه استفاده نکند؛ خود را به لحاظ سیاسی فنا کرده است.
(انتشار مقالات به عنوان تایید نظر مؤلف از سوی گادتب نمی باشد)