گادتب: به گزارش مرکز خبر گادتب به نقل از میکروفون نیوز، اخیرا نشستی به سفارش وزارت اطلاعات رژیم اشغالگر و نژادپرست فارس تحت عنوان آذربایجان ترک نیست در تهران برگزار شده است. معنای عنوان این نشست شبیه این گزاره است: روز روشن نیست!
البته شاید هر ۵۰ سال یکبار کسوفی رخ دهد و گروهی مدعی شوند که روز روشن نیست. اما این مغالطه تنها برای چند دقیقه دوام خواهد آورد و خورشید عالم تاب باز نیز رخ نشان خواهد داد.
البته نشستهای محفلی شبیه «آذربایجان، ترک نیست» در حالی در دومین بزرگترین شهر ترک جهان برگزار میشود که علیرغم انکار فارسگرایان و تغافل روسگرایان اکثریت شهروندان رژاراضی باصطلاح ایران، بویژه فارسزبانان کنونی، ترک هستند.
در همین رابطه دعوت می کنیم تا به مقاله ذیل توجه فرمایید:
آسیمیلگی فکری
ترکهای زیادی در ایران کنونی هستند که تحت شرایط قرون اخیر، زبان ترکی خود را از دست داده و فارسزبان شدهاند. این افراد که عموماً از مردمان عادی و بدون شعور ملی میباشند، بیشتر ناآگاهانه، غیر ارادی و به دلیل حضور مداوم در محیط نامناسب زبان خود را از دست دادهاند و «آسیمیلهی زبانی» نامیده میشوند. ابتلای این افراد نوعی «مانقورتیزم سطحی» است که با قرار گرفتن در محیطی مناسب قابل درمان میباشد. چنین شخصی ممکن است در اثر تکانهای فکری متحول شده، زبان خود را باز یابد و حتی خدمات شایانی نیز به ملت تورک ارائه کند. نمونههای مرتبط حتی در حرکت ملی کم نیستند.
نوع دیگری از آسیمیلگی نیز وجود دارد که خطرناکتر و مخربتر است، و نه به دلیل فقدان بلکه به سبب مخدوش بودن شعور ملی رخ میدهد. این نوع آسیمیلگی که ابتلاء به آن منجر به کوررنگی سیاسی و از دست دادن قوهی تشخیص منافع ملی ملت تورک میشود، «آسیمیلگی فکری» نامیده میشود و نوعی «مانقورتیزم عمیق» میباشد که درمان آن بسیار پیچیده، دشوار و معمولاً غیرممکن است.
آسیمیلگی فکری مشخصاتی دارد که ذیلاً به چند مورد آن اشاره میشود. اما ممکن است شاخصههای دیگری نیز داشته باشد.
۱. بارزترین مشخصهی آسیمیلگی فکری، مخدوش بودن شعور ملی ترکیست. دلیل اصلی آن نیز عدم مطالعه میباشد. آسیمیلههای فکری در حوزهی زبان ترکی و تاریخ ترک سواد کافی ندارند یا آگاهیشان با منابع مغرض و تورکستیز آلوده شده است. و از آنجا که سیاست را شعور ملی و سواد تاریخی جهت میدهد، یک آسیمیلهی فکری قادر به تشخیص سیاست صحیح و سالم در مبارزهی ملی نیست. به عبارت دیگر، وی به آنچه یک فعال ملی ترک جهت مبارزه مدرن برای احقاق حقوق ملی ملت ترک نیاز دارد، مسلح نیست.
۲. در آسیمیلگی فکری، «سیستمعامل» شخص آلوده میشود و وی قادر به آپدیت نرمافزارهای خود نیست. این در حالی است که وی به ابتلای خود آگاه نیست و حتی ممکن است نسبت به اِخبار آن جبههگیری کند. مثلاً در مواجهه با یک سند تاریخی که موافق پنداشتههای قبلیاش نیست ممکن است یک صحبت علمی را تبدیل به صحنهی فحاشی نماید یا حتی طرف بحث را خائن، ساتقین، مأمور و … بنامد.
۳. یک شخص آسیمیله فکری ممکن است تا سرحد جان نیز به ملت و وطن تورک علاقهمند و وفادار باشد اما علاقه و وفاداری وی نه مبتنی بر علم و عقل، بلکه صرفاً از روی احساسات و تعصب خشک، و دوستی خالهخرسه است که اگر مدیریت نشود ضررش بیشتر از نفعش میباشد.
۴. یک شخص آسیمیله فکری، گرچه محاورات خود را به تورکی انجام میدهد اما قادر به نوشتن مطالب جدی به زبان تورکی نیست. اگر هم گاهی مطلبی تورکی بنویسد، به شدت لهجهگرا، هم در لغات و هم در گرامر آلوده به زبانهای دیگر، و شامل استعمال ناشیانهی کلماتی تورکی خواهد بود که به طور تصادفی در محیط مجازی یاد گرفته است. (این سبک و شیوهی نوشتار و گفتار تورکی یکی از مهمترین علل آسیمیلاسیون زبانی کودکان و جوانان ترک است).
بدیهیست که نه تسلط به زبان تورکی نشانگر عدم آسیمیلگی فکری است و نه عدم تسلط به آن لزوماً به معنای آسیمیلگی فکری. به عبارتی دیگر، اکثر آسیمیلههای فکری عاجز از نوشتن صحیح ترکی هستند اما هر کسی که توان نوشتن صحیح تورکی ندارد آسیمیلهی فکری نیست.
۵. یک شخص آسیمیله فکری، اطلاعات بسیار اندکی از تاریخ تورک دارد. تاریخ تورک را محدود به جغرافیای خود میداند و پرداختن به تاریخ عمومی ترک را معادل پانتورکیزم و پانتورانیزم تلقی میکند. بیشتر اطلاعات تاریخی چنین شخصی، اقوال غیرتخصصی مربوط به اعماق تاریک هزارههای پیش از تاریخ و یا نوشتجات وارونهی مورخین عموماً تورکستیز میباشد.
۶. یک شخص آسیمیله فکری، در استعلامات و استخبارات روزمره و کسب حقایق به ندرت از منابع تورکی استفاده میکند. تکیهی وی بر منابع غیرتورکی است و ظاهراً لزومی به استفاده از منابع تورکی احساس نمیکند. در بیشتر موارد حتی با منابع تورکی آشنا هم نیست و اگر هم گاهی از برخی منابع تورکی استفاده کند، آنهایی را ترجیح میدهد که جز در زبان تفاوتی با منابع تورکستیز ندارند. مثلاً رادیوی تورکی یک کشور بیگانه یا کتاب ترجمه شدهی یک غیر تورک تورکستیز را ملاک قرار میدهد. به عنوان مثال، میگوید «چون اسم رسمی اهالی تورکیه تورک است، پس اسم ما نمیتواند تورک باشد و ما باید اسم ملی خود را از تورک به آذربایجانلی تغییر دهیم». ملاکش نیز حرفهای یک به اصطلاح تورکشناس آلمانیست. (آذربایجانلی مشخصهی جغرافیایی است، نه اسم ملی ما)
۷. یک آسیمیلهی فکری فرق زبان، شیوه، لهجه، الفبا و … را نمیداند اما اقدام به صدور نظریه در مورد زبان تورکی میکند. به عنوان مثال، با بیان تفاوت تلفظ قهرمان و کاهرامان در آذربایجان و تورکیه نتیجه میگیرد زبان مردم تورکیه و آذربایجان دو زبان متفاوت است و چون زبان تورکیه در مجامع رسمی تورکی نامیده میشود پس زبان مردم آذربایجان باید با اسمی دیگر مانند آذربایجانجا نامیده شود.
۸. یک آسیمیلهی فکری بدون داشتن سواد کافی در حوزهی علوم سیاسی، مردمشناسی و … اقدام به صدور نظریه در مقولات ملی میکند. به عنوان مثال، میگوید «اهالی آذربایجان یک ملت به نام آذربایجان هستند و تورکهای ساکن شهرهایی چون تهران، کرج و … جزو ملت ما نیستند»، در حالی که ما همگی با هم ملت تورک هستیم.
۹. آنچه در حرکت ملی به «استالینیزم» شُهره شده و از بازماندگان رژیم کمونیستی شوروی سابق تغذیه میکند و فاقد عمق لازم در بینش سیاسی برای آیندهی ملت تورک میباشد، نوعی آسیمیلگی فکری است. بخشی از ترکهای چپ در آذربایجان نیز که علیرغم تعلق اتنیکی به ملت تورک نمیتوان آن را چپ تورک نامید و با تروریزم مدعی خاک از ما سمپاتی دارد، به آسیمیلگی فکری مبتلاست. افرادی که همکاری سیاسی با گروههای سیاسی غیر ترک در راستای منافع ملی ملت تورک را با دمجنبانی برای آنها یکی تلقی میکنند نیز از نوعی آسیمیلگی فکری خفیف رنج میبرند.
لازم به ذکر میباشد که مردمان عادی تورک آسیمیلهی فکری نیستند و نمیتوانند باشند. آسیمیلگی فکری مختص کسانی است که ادعای فعالیت ملی و سیاسی دارند. یعنی کسی که فعال ملی و سیاسی نیست، آسیمیلهی فکری نیز نیست.
همچنین آسیمیلگی فکری یک مقولهی دیجیتالی نیست و مراتبی دارد. ممکن است یکی دو درصد آسیمیله شده باشد و یکی دیگر چهل درصد و … مثلاً آسیمیلگی فکری مبلغان تورک ایدهی ایرانشهر نزدیک صد درصد و بسیار وخیم است. اما آسیمیلگی فکری کسی که تورکهای تهران و تبریز را یک ملت نمیداند اندکی خفیفتر است.
بعلاوه، نوشتن برخی مطالب به زبانی غیر از تورکی به معنای آسیمیلگی فکری نیست. زبان یک مطلب با توجه به مخاطب آن مطلب انتخاب میشود و اهداف خاصی چون انتقال و تفهیم یک موضوع را دنبال میکند. در چنین مواردی زبان فقط یک ابزار برای انتقال مفهوم مورد نظر است.
برگوتای ایلتریش