اگر کمی در تاریخ دویست سال اخیر ایران نکته بین باشیم و اندیشه کنیم میبینیم بعضی از کارها و احمالها دارای دلایلی محکم و مستند و بسیار مستدل هست.
مثلا در مورد اینکه چرا با اینکه مدارس نوین و بروز ایران زمان ناصرالدین شاه قاجار که به یقین پدر مدرنیزاسیون میباشند در همه جا پیاده نشد و در بعضی از مناطق و شهرهای پیشرفته آنزمان مملکت ماند و به روستاهای کوچک و….. نرسید و اکثر روستاها و …. هنوز بصورت مکتب خانه به فرزندان خود سواد یاد میدادند.
شاید اگر کمی اندیشه کنیم میبینیم که دلیل اینکه امکانات و پیشرفت تکنولوژی مملکت در آنزمان به حد امروزی نبود و مملکت تازه در حال گذر از سنتی به مدرنیزه شده و از جهل و خرافات بسمت حقیقت نگری بود و اینکه تعداد معلمین و آموزش دیدگان که چه عرض کنیم باسوادان به اندازه شاید یکصدهزارم یا یک نفر به میلیون نفر امروز نبود با کمی تفکر و اندیشه در حال و روز آنزمان به راحتی میتوان به این نتیجه رسید که در آنزمان مدارس نوین تازه داشتند جان میگرفتند و راه میافتادند و حتی اگر کمی منصف باشیم میبینید که اشخاص و رجال و شاعرانی چون شهریار و… در تبریز و…در مدارس نوین همچون مدارس بزرگانی چون رشیدیه ها و… درس خوانده بودند و… و از دل این تجدد بعدها جبار باغچهبانها ظهور کردند و دلیل اینکه بعد از نفوذ فراماسونری به درون مشروطه خواهان سایر ولایات و فریب آنها با خیانت به مشروطه خواهان آزربایجان و خاموش کردن صدای آنها که به قتل و عام مشروطه خواهان آزربایجان انجامید قیام مشروطه ایران عقیم شد بطوری که همه مشروطه خواهان آزربایجان از ستارخان و باقرخان و باباخان اردبیلی و… و حتی افرادی که مخالف مشروطه و آنرا عامل انگلیس برای نفوذ در سیستم ایران امروزی و سلطه بر آن میدیدند از جمله آیتالله شیخ ابراهیم زنجانی وووو… تقریبا همه این بزرگان بوسیله خانها ارمنی خائن و مامور انگلیس و بعضی خانهای مرکز نشین ساده لوح و بازی خورده که هیچ خبری از پشت پرده سیاست مرموز نفوذ انگلیس روسی و فراماسونری نداشتند ترور و قتل و عام شدند و بعد از محمد علی شاه قاجار نیز حکومت قاجار تقریبا از هم پاشید و خالی از قدرت شد و تقریبا هیچ گونه قدرتی در دست قاجار برای اداره مملکت نبود و حکومت قاجار بصورت فرمالیته باقی ماند تا در زمان و شرایط مناسب بوسیله روس و انگلیس جایگزین مناسبی برای انها پیدا بشود و بنام وطن پرستی و تجدد ایران و … مهره سینه بهچاک و سرسپرده خودشان را بر سر کار بیاورند که بعد از جنگ جهانی اول شخص بیسوادی چون رضا شاه پهلوی از دل این نیت شوم انگلیس و روس متولد شد بطوری که حتی این انسان دلیل نامگذاری نام فامیلی خود از پالانی به پهلوی را نمیدانست و در سوالهای خود از اشخاصی چون فروغی از مهرههای بزرگ فراماسونری در ایران به توضیحاتی بیراهه در مورد معنی پهلوی هدایت میشد و… و مملکت در زمان قاجار بعد از محمدعلی شاه بوسیله مجلس مشروطه خواهان اکثرا قلابی و نوکر انگلیس که با کیفهای انگلیسی براحتی فریفته و خریده میشدند و در حقیقت مجری کارها و خواسته ها و منافع فراماسونری و انگلیس و روس و … بودند افتاد و تمام کوتاهیها ، ظلمها و خیانتها را بعد از محمد علی شاه نیز به نام قاجار ثبت میکردند و ….
بیگانگان و خودفروشان عافیت طلب و نان به نرخ روز خور خائن قطار پیشرفت و مدرنیزاسیون این مملکت را آنچنان از ریل خود خارج کردند که برای سالها ما را بردههای آن غریبه های فضایی معلوم الحال و شیطان صفت و استثمار کننده بیرحم کردند و دقیقا از همین سالها شخصی چون رضا پهلوی را مرحله به مرحله بزرگ کردند که در زمان قحطی بزرگ جنگ جهانی اول این آدم که وزیر جنگ و تقریبا همه کاره مملکت بود و بجای کمک به مردم به دستور اربابان خود از مردم قله را خریداری میکردند و به ارباب خودش یعنی انگلیسیها میفروختند و همه این فجایع و کشتار مردم را به نام قاجار ثبت میکرد و…
از این لایههای تاریک و روشن تاریخ ملتها میتوان گفت تاریخ نه برای فخر فروشی و نه برای کوبیدن یک ملت است بلکه برعکس تاریخ ایینه عبرتیست برای ملتهای عبرت گیرنده که اگر عبرت نگیرند مجبور هستند آنرا به دفعات به تلخی تجربه و تکرار بکنند.
(انتشار مقالات به عنوان تایید نظر مؤلف از سوی گادتب نمی باشد)