گادتب: قهرمانی تیمهای ورزشی آذربایجان باعث میشود ترکها قسمتی از غرور پایمال شده خود را بازیابند و آذربایجان سربلند، مطیع و تسلیم برنامهها و دیکتههای مرکز نخواهد شد. حذف علنی تیمهای ورزشی ترکها نیز باعث میشود شکاف بین حاکمیت و ترکها عمیق و عمیقتر گردد.
تیم والیبال اورمیه ده سال بهترین تیم لیگ ایران بود. در این ده سال به هشت مقام سومی و دو مقام دومی دست یافت ولی قهرمان نشد. یکبار علت ناکامی را مصدومیت فلان بازیکن، سال دیگر غیبت بهمان بازیکن قلمداد کردند. یک سال کاسه کوزهها سر شهرام محمودی شکست، یک سال دخالتهای سعید معروف در کار مربیان و سال دیگر اعتراض سعید معروف به داور مسابقه علت شکست در فینال تلقی شد.
این اشخاص قربانیانی بودند تا کسی متوجه اراده و تصمیم بزرگان عرصه سیاست نشود و این شکستها کمی ورزشی جلوه کند. در حوادث مربوط به نائب قهرمانیهای تیم تراکتور نیز اسمهایی مانند علیرضا فغانی، حامد لک و محسن فروزان تنها برای آن است که نگاه خشمگین هواداران از مولفه سیاست منحرف شود.
البته هواداران میدانند که قرار نیست قهرمان شوند ولی شرط هواداری آن است که با وجود علم به سنگ اندازیها همچنان ادامه دهی. مسئولان والیبال اورمیه ایمان یک هوادار را نداشتند، آنها در برابر زحماتشان پاداش میخواستند و چون دیدند پاداشی در کار نیست قید تیمداری را زدند. هوادار والیبال و تراکتور میداند که این تیمها هویتی متفاوت با تیمهای دیگر دارند و چون شبیه آنها نیستند، از آنها هم نیستند و سهمی در جوایزی که برای آنها در نظر گرفته شده است ندارند. تنها اجازه داده شده است تا قاطی آنها شده و بازی کنند.
شیخ محمد خیابانی و میرزا کوچکخان جنگلی همزمان با هم در آذربایجان و گیلان حکومت مستقل تشکیل دادند. رفتار مرکز در قبال این دو اسم متفاوت است. نام شیخ جزء اسامی ممنوعه است ولی نام میرزا بر تابلوی استادیوم نقش بسته است. چون احتمال آنکه گیلان باز هم به سمت رویاهای میرزا برود منتفی شده است، پس او میتواند قهرمان باشد. ولی شیخ به خاطر زنده بودن رویاهایش نباید قهرمان باشد. اگر روزی قهرمان شدیم پس رویاهایمان را از دست داده و شبیه آنها شدیم و آنها احساس امنیت کردهاند.