گادتب: اگر معلمان بخواهند برای مطالبه حقوق خودشان اعتراض یا تجمعی ترتیب دهند اکثرا مقابل اداره کل آموزش و پرورش استان جمع شده و خواستههای خود را بصورت پارچه نوشتهها و بیانیهها و به نحوی که در شان یک فرهنگی باشد بیان میکنند. اتحادیه فرهنگیان نیز پیگیر خواستههای آنها خواهد بود. اگر احساس کنند که به آنها بیتوجهی میشود کم کم صدای فرهنگیان عزیز نیز بالا میرود و اگر احتمال دخالت نیروی انتظامی وجود داشته باشد به داخل حیاط اداره پناه میبرند. آنها امیدوارند که با پیگیریهای اتحادیه و توجه آموزش و پرورش خواستههای آنها برآورده شود. دستفروشها جایی برای تجمع در برابر آن و نهادی برای پیگری مطالباتشان ندارند. قوانین آنها را به رسمیت نشناخته و با عباراتی مانند معضل اجتماعی، اسباب سد معبر و در بهترین حالت با عنوان مشاغل کاذب از آنها یاد کرده که باید مسئولان آنها را به زور ساماندهی کنند. برای همین یک دستفروش معترض خودسوزی را تنها روش برای بیان خواسته واعتراضش میداند.
آنچه که خشونتهای ورزشی ایران را از خشونت ورزشی سایر کشورها متفاوت میکند عدم اعتماد و امید هواداران به نهادهایی است که باید حقوق ضایع شده آنها را پس بگیرد. هوادارن دوتیم مرکز سالها از تساوی نتیجه دربی ناراضی بودند و این کار را مهندسی بازیها از طرف مقامات میدانستند. شاید هم مهندسی نتایج در کار نبود اما دولتی که اعتماد ملت را از دست داد باید بپذیرد که گاهی اتهامهای نابجایی نیز متوجه او خواهد شد. البته گاهی نیز اعترافاتی مبنی بر فشار رئیسجمهور و مقامات بالادست بر کمیته انضباطی به نفع تیمهای مرکزی منتشر میشود که نشان میدهد این تصورات فقط یک توهم نیست.
تراکتور چندین بار شرایط حضور در لیگ برتر را به دست آورد ولی تغییر قوانین ایران باعث شد که این تیم از صعود باز ماند و این اتفاقات از همان آغاز طرفداران این تیم را به این نتیجه رساند که وزارت ورزش، فدراسیون فوتبال، سازمان لیگ، کمیته داوران و کمیته انضباطی جای بیطرفی برای امید بستن و پناه بردن و طلب خواستهها نیستند و رفتار جانبدارانه این مجموعهها در ده سال گذشته این باور طرفداران را محکمتر نیز کرد. از نظر این هوادارن مسئولان استانی ورزش مانند جواد ششگلانی و شروین اسبقیان نیز در برابر آنها قرار دارند و حتی مدیرانی مانند محمدحسین جعفری، حمید زینیزاده، جمشید نظمی و سعید عباسی تنها مجریان اوامر عرصه سیاست و نگهبانان منافع آنها هستند. این هوادارن تنها همدیگر را در کنار خود میبینند و نیازی به مراجعه به کمیتههای عریض و طویل ندیده مسیر اعتراض را همان خشونت ورزشی یافتهاند.
دست فروش تنهاست و نمیتواند جایی را آتش بزند پس خودش را آتش میزند تا این گونه فریاد خود خود را بگوش دیگران برساند. ولی هوادرای که دوستانش را درکنار خود دارد میتواند استادیوم را به آتش بکشد و شاید روزی مانند هوادارن تیم الاهلی مصر، التحریر را به آتش بکشانند. نبود جامعه مدنی قابل اعتمادی که افکار عمومی را به جامعه سیاسی برساند روزبهروز بر دامنه خشونتها خواهد افزود و آنهایی که جوامع مدنی نحیف ایران را درهمان مرحله شکلگیری خفه کردند مسئول این اتفاقات هستند.