گادتب: خانه ما در کنار یکی از ایلراههای منطقه قرار دارد و در فصل کوچ، عشایر از مقابل خانه ما گذشته و به ییلاق و قشلاق میروند. دیشب شاهد اولین کوچ عشایری از قشلاق به ییلاق بودم که معلوم بود بیچارهها، در طلب تپههای سبزی که کم کم به رویا تبدیل میشود، از جهنمی به جهنم دیگری میروند.
اوژن اوبن جمعیت ایل شاهسون منطقه مشکین، مغان و اردبیل را بیست هزار خانوار و ریچارد تاپر ده هزار خانوار برآورد کرده که مربوط به ماقبل یکجانشینی اجباری عشایر در دوره پهلوی است. این ارقام نشانگر جمعیتی حدود ۱۵۰ هزار نفر است که در ایران تقریبا ده میلیونی آن زمان رقم بالایی بود و با این حساب جمعیت شاهسون منطقه ما میتوانست امروزه حدود یک میلیون نفر باشد که نیست.
بعد از یکجانشینی و از سال ۱۳۱۵ تا ۱۳۶۵ کمیسیون ملی یونسکو، دفتر فنی سازمان برنامه، سازمان امور عشایر و مرکز آمار ایران، آمارهایی برای شاهسونها ارائه کردهاند که هم فاصلهی عجیبی با آمار پیش از یکجانشینی دارد و هم آمارشان با یکدیگر همخوان نیست. برای مثال سازمان امور عشایر در سال ۶۱ جمعیت شاهسون منطقه ما را سی هزار خانوار (حدود ۲۰۰ هزار نفر) و مرکز آمار ایران در سال ۶۶ شش هزار خانوار (چهل هزار نفر) نوشتهاند.
در سال ۱۳۴۰ نیم میلیون گوسفند، ۶۲۱۰۰ راس گاو، ۴۵ هزار بُز، سی هزار الاغ، ۵۵۰۰ شتر، پنج هزار اسب، ۴۵۰۰ راس گاومیش و هشتاد راس قاطر در مراتع و ییلاقات منطقه مشکین میچریدند، ولی حالا برای چرای یک دهم آن احشام نیز علوفه و چراگاه پیدا نمیشود و همین یک مثال فاجعهی خشکی و نابودی اقلیم ما را نشان میدهد.
حالا گاومیش به ندرت دیده میشود و تعداد شترها و اسبهای منطقه به اندازهای کاهش یافته که کسی باور نمیکند شصت سال پیش، ده هزار راس شتر و اسب در این دشتها ویلان بوده و خالق مناظری بودند که نظیرش را تنها در فیلمها میتوان دید. حتی بخشی از منطقه ارشق که حالا در سخنان مسئولان حکومتی، سمبل بیآبی و برهوت شده، همین چهل سال پیش چنان سبز بوده که عشایر هنگام رفت و برگشت به ییلاق و قشلاق، برای استفاده از مراتع بهاره و پاییزه یا همان گوزلوک و یازلیق آن منطقه، نزدیک یک ماه را در آنجا اتراق میکردند. ولی حالا علاوه بر مراتع و مزارع، مردم نیز آبی برای خوردن ندارند و این منطقه آرام آرام به سرزمینی سوخته تبدیل میشود.