گادتب: هنگام اشاره به زیادی ثروت کسی خصوصا به ثروتهای باد آورده و اختلاسی میگوییم «اوغول- بوغول یئسهلر ده قوتارماز» یعنی نسل اندر نسل هم بخورند تمام نمیشود.
هر دو لغت بکار رفته در عبارات دلیک- دئشیک، دار- دودوک، تای- توش، پوخ- پوسور، بزک- دوزک، یورغون- آرغین و نظایر اینها معانی نزدیکی دارند ولی تفاوتهای معنایی ظریفی نیز با یکدیگر دارند که بر اساس همین پیش فرض به سراغ لغات اوغول و بوغول ضربالمثل فوق میرویم.
اوغ در ترکی قدیم به معنی زایش، زاییده شده، طایفه و قبیله بود. همچنین اوغول در دیوان الغات الترک به معنی فرزند، فارغ از مذکر و مونث، بوده و بعدها معنی پسر گرفته است. لغاتی مانند اوغلیتماق (تولید کردن، افزون کردن)، اوغلاق (بزغاله نر چهار ماهه)، اوغشوق (گوساله ماده دو ساله)، اوغولجوق (رَحِم مادر)، اوغولدوروق (تخمدان)، اوغول آغریسی (درد زایمان) و اوغوش (خانواده) همگی نشانگر آنند که اوغول به معنی فرزند و زاییده شده میباشد.
بوغ نیز در دیوان الغات الترک به معنی بقچه و پارچهای که لباس را در آن ببندند آمده است. لغت بوغوندو (مثانه) و افعال بوغلاندی (لباس در داخل بقچه گذاشته شد) و بوغلاماق (گذاشتن لباس در بقچه) نیز در دیوان دیده میشوند. گاهی شکم را به بقچه تشبیه کرده و تلنبار کردن خوردنیهای زیاد در داخل آن را بوغمالاماق و گذاشتن نطفه در داخل شکم را نیز بوغلاماق گفتهاند و لغت بوغاز به معنی حامله و آبستن که همچنان کاربرد دارد از همین ریشه اسمی گرفته شده است. بوغاز شاید هم با لغات بوغا (جنس نر) و بوغوشماق (حرکات جفتگیری گاو و شتر) در ارتباط باشد. بوغول به معنی محتویات داخل بقچه، فرزند داخل شکم و کسی که هنوز زاده نشده میباشد.
با این حساب، اوغول- بوغول یعنی نسل اندر نسل، چه اوغولهایی که بدنیا آمدهاند و چه بوغولهایی که هنوز بدنیا نیامدهاند ولی قرار است از آن ثروت بخورند.