گادتب: در فصل سوم داستان «حاجی آقا» نوشته صادق هدایت، حاجی ابوتراب که نماینده همه پلیدیهاست، حجهالشریعه؛ روحانی وابسته را به خانه خود دعوت کرده و او را جهت مقابله با فرقه دموکرات راهی آذربایجان میکند. حاجی ابوتراب به حجهالشریعه میگوید که «فقط بوسیله شیوع خرافات و تولید بلوا به اسم مذهب میتوانیم جلوی این جنبشهای تازه را که از طرف همسایه شمالی به اینجا سرایت کرده بگیریم» و حجهالشریعه نیز دست حاجی را بوسیده و چک هشتهزار و خردهای تومانی را میگیرد و برای انجام ماموریت راه میافتد.
از آنجا که صادق هدایت برادرزن سرلشگر رزمآرا؛ فرمانده کل ستاد ارتش و پسرعموی سرتیپ عبداله هدایت از فرماندهان ارتش ایران بوده از نزدیک شاهد تکاپوی مرکز برای ایجاد بلوا در آذربایجان و غلبه بر فرقه دموکرات بود، میتوان این جملات وی را بخشی از واقعیت دانست.
علی نورمحمدی در گفتگو با منصور مظلومی(شماره اول نشریه یاز) میگوید که اولین مراسم شبیهخوانی منطقه مشکین در تاریخ دوازده آذر 1325 توسط چند نفر از درگزین همدان اجرا شده و ابوالفضل اسکندری ریشسفید این مراسم و میرعلی معصومی نقش امام، یوسف موحد نقش عباس، مجید ناصری نقش حر و علی نورمحمدی نقش سکینه را ایفا کردهاند. شاید این اولین گام برای استحکام چیزی بوده که صادق هدایت از آن با عنوان «شیوع خرافات و تولید بلوا به اسم مذهب» یاد کرده است.
احمد کسروی میگوید که آذربایجان، برعکس تهران و اصفهان پیشوایان روحانی مانند طباطبایی و بهبهانی نداشت و رسول جعفریان در کتابی به مقایسه مشروطهخواهی اصفهان و تبریز پرداخته و اولی را مُلهم از علمای نجف و دومی را مُلهم از سیاسیهای قفقاز میداند. ولی تلاشهای پهلوی برای مقابله با اندیشه و بازماندههای فرقه دموکرات، آن هم با ابزار شیوع خرافات کارش را کرد و گزارشها موید گسترش مراسمات مذهبی در آذربایجان دوره پهلوی است.
دانشجویان دانشگاه تبریز روایت میکنند که در دهه پنجاه عرصه بر دانشجویان نزدیک به صمد بهرنگی و کاظم سعادتی تنگ شد و دانشجویان زیادی از شهرهای مذهبی فارسزبان روانه دانشگاه تبریز شده در کمتر از چهارسال برای اولین بار در حیاط دانشگاه تبریز هئیت عزاداری تشکیل دادند. این بلواسازیها در نهایت یقه خود حکومت را گرفت تا باز ثابت شود آنکه دستبندی را به دست دیگری میزند سر دیگرش را به دست خود خواهد بست.