گادتب: هرچند مناطقی مانند یانیقتپه، قمچیقای و یاسوکند پیشینه بیجار را به هزارهها میرساند اما نقشآفرینی تاریخی این شهر با رفع قحطی 140 سال پیش تبریز و دفع شرارت شیخ عبیداله شمزینی و حمزهآقا منگور کلید خورده است. برای همین گاهی به این شهر «تبریز کوچک» گفتند و در انقلاب مشروطه نیز سوارانش به یاری ستارخان شتافتند. بعد از شکست حکومت فرقه دموکرات، در راستای تجزیه آذربایجان، آستارا را از آذربایجانشرقی کَنده به گیلان چسباندند و بیجار را از آذربایجانغربی جدا کرده ضمیمه همدان کردند تا بعدها با تاسیس استان کردستان یکی از شهرهای آن استان شود.
بیجار خوب میدانند که با سیستمی تماماً تحریفگر و دزد طرفیم و برای ممانعت از دزدیده شدن صنایع دستیاش، نقش گلیم بیجار را در سنگفرش پیادهروها پیاده کرده تا بعد از تبریز که نقش فرش تبریز را در محوطه بازار ایپکیولو (چهارراه بهشتی) اجرا کرده است بازهم تبریز دیگری باشد.
فیلم سینمایی شیار143، داستان مادری بیجاری است که پسرش همراه دوستانش از جبهه برنگشت. این فیلم که توسط مدعیان حفظ ارزشهای دفاع مقدس ساخته شده و برنده کلی جایزه شده با بیشرمی و تحریفگری داستان این مادر بیجاری را به اسم یک مادر کرمانی ساخته و پرداخته و ثابت کرده که دزدی دستاوردهای غیرفارسهای ایران و نصب آنها در ویترین افتخارات فارسها حد و مرزی ندارد. ولی جای جای فیلم، دزدی سازندگان فیلم را برملا میکند؛ سیدعلی برای یافتن خبری از یونس سری به همدان میزند و الفت از آزادگان قروه خبر پسرش را گرفته با پای بیکفش تا بیجار برای دیدن اسرای آزاد شده میرود ولی هر ظهر، بقچه ناهار در دست روانه مجتمع مس کرمان میشود!!!
در فرهنگ ترکی، وقتی کسی درغربت بمیرد سگش در خانه مثل گرگ زوزه میکشد. هرچند این تصویر نحس به همراه تصاویری مانند افتادن نردبان و زدن بر سرشاخه درختان نیز در فیلم دیده میشوند ولی همه چیز به اسم کرمان ختم میشود. فراموش نکنیم که در فیلم قدیمی «دختر لُر» نیز به جای زبان لُری از لهجه کرمانی استفاده شده بود و سانسور و کمرنگ کردن داشتههای معنوی غیرفارسهای ایران ربطی به حکومتها نداشته و از خصیصههای شوونیسم ایرانی شده و بهتر است به تاسی از بیجار برای حفظ داشتههایمان مانند هزارههای پیشین آنها را روی سنگ حک کنیم.