گادتب: در چند ویدیو مربوط به فارسهای افغانستان متوجه شدم که آنها خطاب به طالبان میگویند «طالب افغانستانی نیست طالب پاکستانی است» و به وفور از عبارت مزدوران خارجی استفاده کرده اصرار میکنند که «لهجه نیروهای طالب برایشان آشنا نیست» و یا میخواهند ثابت کنند که پاکستان مستقیما در این جنگ نیروهای طالب را همراهی میکند در حالیکه همه میدانیم طالب برای سرکوب مخالفانش نیاز به کمک ندارد.
ایرانیهای زیادی وجود دارند که اصرار دارند جمهوری اسلامی را ایرانی قبول نکرده و عرب بدانند و نجفی بودن برخی بزرگان این حکومت را نیز دلیل مدعای خودشان قرار میدهند. حتی چند شاعر فارس از انقلاب بهمن به عنوان حمله دوم عربها به ایران یاد کردهاند در حالیکه میدانند رفسنجانی، خاتمی، احمدینژاد، روحانی و رئیسی اهل کرمان، یزد، سمنان و مشهدند و احمدینژاد یک فارس ششدانگ است که شاید از تیپ ظاهری او در ساخت قیافه سربازان هخامنشی در فیلم سیصد استفاده شده باشد. پس چه اصراری بر غیرایرانی کردن اینها دارند؟
بیگانه ترسی یا خنوفوبیا یکی از رایجترین رفتارهای جوامع انسانی است که به صور متفاوتی مانند نفرت نژادی، نفرت دینی یا نژادپرستیهای گوناگون بروز میکند و این بیگانه در اذهان شوونیست ایرانی و از قرار معلوم در میان تاجیکهای افغانستان، همه کسانی هستند که آریایی پاک، اصیل و نجیبزاده محسوب نمیشوند. ناصر فکوهی در ص28 کتاب «تاریخ اندیشه و نظریههای انسانشناسی»، نظام مزدایی ساسانی را نظامی درونگرا، بیگانه ترس و کاملا قابل مقایسه با اشکال جدید شوونیسم و نژادپرستی معرفی میکند که زبان و مکان ایرانی را اهورایی و محور جهان دانسته گرایش شدیدی به شیطانی کردن دیگری و حتی راندن گروهی از انسانهای حوزه خود، به خارج آن حوزه اهورایی داشت و عبارات ایرانی و انیرانی محصول همین دیدگاه بود.
به عبارت سادهتر، از آنجا که شوونیستها همه ساکنان ایران و افغانستان را اهورایی میدانند وقتی از دل این مرزهای پرگهر کسانی مانند طالبان ظهور کرده با پیشفرضهای دروغ آنها در تضاد قرار میگیرد ادعا میکنند که اینها از خارج این مرزهای پرگهر به ما نجیبزادههای آریایی تحمیل شدهاند و نمیتوانند ایرانی یا افغانستانی باشند و حتما پاکستانی یا عربند. در حالیکه اینها دقیقا محصول و روی دیگر نگرشی هستند که خودش را اهورایی و دیگران را شیطانی کرده و اینها خودشان را حق و دیگران را باطل میدانند.