گادتب: وزیر کشور برای معارفه استانداران آذربایجانهای شرقی و غربی آمده است. در تبریز خاطره ضربه حضرت علی در جنگ خندق زنده شد که پیامبر آن را، برتر از عبادت انس و جن توصیف کرده بود و شاید مجاهد دیگری در اورمیه، بجای شاپلاق (یا همان شاپئت) از دَوَهدیزی رونمایی کند. وزیر ارشاد هم، امر فرمودهاند تا به متخلفان عدم استفاده از خط و زبان فارسی، اخطار بفرستند.
استالین و جانشینانش هرگز نگفتند که ما قصد داریم غیرروسها را روسی کنیم بلکه کلاه شرعی و ایدئولوژیک زیبای برایش ساختند که «اختلاط همه ملتهای جهان در یک ملت کمونیستی با یک یا دو زبان، گامی برای رسیدن به پیروزی نهایی کمونیسم در مقیاس ملی و جهانی خواهد بود» و سیاست شوونیستی خودشان را با عناوینی مانند انترناسیونالیزاسیون و دناسیونالیزاسیون پیگیری کردند ولی با گذشت شصت سال، کمتر از 1% جمعیت آسیای میانه، کمتر از 2% آذربایجان و گرجستان، 2% قزاقستان، 3% کشورهای بالت و 10 تا 15% جمهوریهای اسلاو، زبان روسی را زبان مادری خود قلمداد کردند تا ایدئولوگهای کرملین بفهمند که با این توفیق ناچیز، تحمیل زبان روسی به غیرروسها هزار سال وقت لازم خواهد داشت.
آنها در مورد زبان روسی نیز، مرتب رویاپردازی کردند که «پس از پیروزی سوسیالیسم، زبان روسی یکی از زبانهای رابط میان ملتها یا به عنوان تنها زبان جهانی از سوی کشورها پذیرفته خواهد شد». اما دوره شوروی، دوره مرگ زبان روسی شد و در حالیکه ادبیات روسی پیش از شوروی با ستارگانی مانند گوگول، لرمانتوف، پوشکین، داستایفسکی، تولستوی، تورگینف، لسکوف، چخوف، بونین و بسیاری دیگر بر بام ادبیات جهان میدرخشید، در دوره شوروی اثر قابل توجهی ارائه نشد و این قحطسالی ادبی و زبانی، سی سال بعد از فروپاشی شوروی نیز، یقه روسی را ول نکرده تا باز ثابت شود آنکه دستبندی را، به دست و زبان دیگری میزند، سر دیگر دستبند را به دست خود خواهد بست.
وزیرک ارشاد، نمیدانم چه خواندهای و چقدر خواندهای. ولی توصیه میکنم فصل مربوط به نتایج این درس روسی را بخوان و یادبگیر که اگر استبداد زبانی و فرهنگی، زبان مانند روسی، با آن ادبیات درخشان و گستره متکلمانش را زمینگیر کرد، زبان شما زیر دستوپای سریالهای همسایه جان خواهد داد؛ زیرا یک زبان برای شکوفایی نیاز به آزادی و رهایی صُوَر خیال از سانسور دارد نه بخشنامه و اخطاریه.