گادتب: اردبیل شهر تک چهرههای درخشان با فضایی یخزده یا به قول حبیب ساهر با فضایی غمزده است. اگر مانند آن یک سال باشکوه، یخ این شهر آب شود، دختران گوشه گوشههای شهر به روبابههای موسیقی آذربایجان تبدیل خواهد شد و این شهر دیگر شهر تک چهرهها نبوده، شهری با ستاره و بدنه اجتماعی قدرتمند خواهد بود، نه مثل امروز که آقای گل جهان از این شهر برخواسته و شهر تیم فوتبالی ندارد.
یوسف معماری نیز از ستارگان اردبیل بود که بعد از تحصیل در دانشگاههای تهران و پاریس به اردبیل بازگشت و پنجاه سال پزشک چشمهایی شد که روشنایی را تاریکی میدانستند و نوری به چشمهای خیره به تاریکی تاباند. کوری یک چشم، ضربههای چشم، عوارض حاصل از ضربههای چشم و چند کتاب دیگر از جمله تالیفات او در زمینه چشمپزشکی است.
زبان، کفش نیست که هنگام ورود به مکان یا مقامی آن را دم در بگذاریم. یوسف عشق به زبانش را در قالب ترجمه و غزلسرایی بروز داد و رباعیات خیام، رباعیات باباطاهر و دیوان حافظ را به زبان ترکی ترجمه کرد. غزلهای ترکی یوسف گویای حسرتی است که در دل نویسندهاش تلنبار شده و هنرمندانی مانند بهاالدین خراسانی و ودود موذن روی برخی از اشعار دکتر معماری کار کرده و به آنها جامهی موسیقی پوشاندند.
رسانهها و مقامات رسمی، دکتر معماری را مرثیهسرا معرفی کرده، عشق معماری به اردبیل، آذربایجان و زبان ترکی را به گونهای تفسیر میکنند تا او را از جامعه مدنی آذربایجان کَنده، در کنار تحسین یوسف سایر نویسندگان و فعالان این عرصه را تخریب کنند. برای مثال امام جمعه اردبیل میگوید که علاقه دكتر معماري به زادگاه خويش يك علاقه آرماني است و نه ناسيوناليستي، چرا كه وجود حس ناسيوناليستي در افراد بسيار خطرناك ميباشد و منجر به نابودي مقدسات و زيرپا گذاشتن ارزشها و ايجاد اختلافهاي قومي، جنگها و نظاير آن ميشود.
ضمن تسلیت درگذشت این پزشک و ادیب اردبیلی یکی از اشعارش را با هم میخوانیم:
تقدیر ازل گوندن منی
بیر عاشقِ شئیدا یازیب
آلتیندا بیر ایمضا چکیب
آوارهی دونیا یازیب.
من چکمهدیم دیلدن هارای
بو رنج موشگولدن هارای
بو اودلو نیسگیلدن هارای
چوخ چوخ هله غوغا یازیب.
من ائیلهسم هرگون نوا
هیجرانه کیم ائیلهر دوا؟
یازمیش فلک بیلمیش روا
فیکر ائتمیرم رؤویا یازیب.
عاشیق دوشونمز چوخ- آزی
آلنیندا اولسا هر یازی
معماری آشیقلر سازی
شیرین یازیب، شیوا یازیب.