جمعه , آوریل 19 2024
azfa

اعتراف دردناک یک مانقورد در مورد انکار هویت و زبان مادری

 گادتب: تقدیم به کسانی که‌ تۆرک هستند، اما تۆرک‌ستیزی پیشه‌ کرده‌اند و شب و روز علیه زبان مادری فحاشی می کنند، این شما و این وجدانتان

 عباس زریاب میگفت:

‌‏«روزی در زمستان ۱۳۴۸ آخرين روزهای حيات مرحوم تقی‌زاده برای عيادت مشرف شده بودم،

ايشان ‏گفتند بعد از مشروطه كه به طهران آمديم برای انجذاب و قبول خاطر مركزيان ناگزير شديم تا ‏حساب خود را از ستارخان و مشروطه‌طلبان تبريز منفك كنيم.

زير و روی افكار ما را می‌كاويدند تا ‏ببينند مثلاً تعلق خاطری حتی ناچيز به شيخ محمد خيابانی داريم يا نه.

همه دوستان و ‏هم‌دوره‌ای‌ها اين اجبار را احساس كردند.

 نخستين گام برای اثبات برادری با اخوان نو يافته و ‏نو برآمده ترك كسوت سيادت بود.

ميرزا اسداله ممقانی و ميرزا علی هيئت و ميرزاباقر طليعه و سيد ‏احمد كسروی ديگران يكايك به ترك لباس و حلق لحيه ناگزير شديم.

 يكي را داور به وعده ‏مستشاری و قضاوت به ترك لباس برانگيخت و ديگری را تيمورتاش و آن يكي را خود رضاشاه و …. روزی به يكی از رفقای ما گفته بود آقا اگر درزی سراغ نداريد ما بسپاريم برايتان كت و شلوار ‏بدوزند. نه‌تنها مدارج مستوجب و مستحق از ما بدور بود، بلكه راه معيشت نيز تنگ آمده بود و ‏نمی‌توانستيم كرايه منزل تأديه كنيم.

 برای افتتاح دفترخانه و محاضر و يا اشتغال در عدليه و ماليه و ‏ديگر ادارات يك يك ناگزير از ترك لباس شديم.

‏همين‌طور با درآوردن كسوت پشت كسوت و درآمدن به اين شكل و آن شكل به جائي رسيديم كه ‏ديگر هيچكداممان با اصلمان مطابقت كه لا، بل مشابهتی هم نميیداشتيم.

 ما پيشنمازان و ‏پيشنماززاد‌گان و وعاظ ديروز، متكلمين به السنه فرنگی و فوكول و پاپيون ‌بسته و مزاوجت با نسوان ‏عيسوی امروز شديم.

كم كمك راه ترقياتی كه حقمان بود به رويمان گشوده می‌شد،

اما همچنان ‏اشارات سوالی بر پيشانی‌مان آويخته بود كه آن ديگر لباس نبود كه بركَنيم و آن زبانمان(تۆرکی) بود.

 ما ‏#تورك بوديم.

براي پيراستن از اين عيب و نقيصه جبلی و سرشتی(تۆرک بودن) بايد سعی بسياری می‌كرديم.

(ترک زبان مادری، تۆرکی) به ‏آسانی بر زمين نهادن عبا و عمامه نبود.

 مشق تصحيح لهجه می‌كرديم.

تا ديروز فارسيان مشق لهجه تركی در تكلم فارسی می‌كردند و امروز ‏رسم دگرگون شده بود و ما بايد به همان سياقی كه سال‌ها برای اداء خرج ضاد و صاد و ذال ‏كوشيده بوديم و چوب فلك خورده بوديم، امروزه برای تصحيح مخرج قاف به فلك زمانه بسته ‏می‌شديم تا به جای قندخواری به گندخواری نيافتيم.

 ماحصل اين‌كه روزی چشم گشوديم و ديدیم ‏برای اثبات ايرانيت(بخوانید پارسیت) خودمان آنچنان تند تاخته‌ايم كه از آن سوی بام كله‌معلق افتاده‌ايم.

 ديگر منكر ‏زبان مادری(تۆرکی) و فرهنگ و ادبيات و شعر و تاريخ و عادات و آداب آمده‌ايم.

ديگر عارمان مي‌آيد كه ‏كسی تۆرك‌مان بخواند و حتی بداند.

 آيا همه اين مساعی بر و ثمر داد؟

فاجعه در اين منزل است! لا!

‏بل خسرالدنيا و الاخره شديم.

 تا يك نغمه مخالف خوانديم مغلوب شديم و به تۆركتازی متهم ‏گشتيم. همه ملكوكات را زدوديم الا اين يك لكه تۆرك بودن.

هرگز ما را غير ترك نپذيرفتند. هرچه ‏كرديم باز بيگانه مانديم.

 چندی پيش به منزل استادانم در تبريز رفتم و از همان درگاه تا مصطبه ‏استادم گريستم و اين گريه ندامت و شرمناكی از روح آنها بود.

شرم از روح مادر و زادبومم،

شرم از ‏اينكه همه چيز را باختيم و عاقبت مطرود و رجيم مانديم.»

دوباره امتحان کنید

با بازگشت ۴ روستای قازاخ توافق حاصل شد

گادتب: به گزارش مرکز گادتب، کمیسیون دولتی تعیین حدود مرزهای دولتی بین جمهوری آذربایجان و …

دستگیری تروریست کرد حمله کننده به مجری سالن در ورزشگاه اورمیه

گادتب: به گزارش مرکز گادتب، روابط عمومی دادگستری آزربایجان غربی می‌گوید در پی انتشار فیلم …