گادتب: به گزارش مرکز خبر گادتب، رژیم نژادپرست و اشغالگر فارس با هدف تحریف واقیعت ها در رابطه با ترکیه و آذربایجان کنفرانس های مختلفی برگزار می کند. یکی از آنها هم «سومین همایش بزرگداشت حماسه چالدران» می باشد که اخیراً برگزار شد. دکتر نصرالله پورجوادی به عنوان اولین سخنران در «سومین همایش بزرگداشت حماسه چالدران» با موضوع «تأثیرات چالدران در رابطه با زبان فارسی و ترکی در حکومت عثمانی» به سخنرانی پرداخت. وی در ابتدای سخنرانی با اشاره به عواقب فرهنگی این جنگ اظهار داشت: «چالدران حماسه نیست و برای ما هم در ایران چیز مثبتی نداشته است جز اینکه باعث شد شاه اسماعیل از نخوت و توهّمی که داشت اندکی بیرون بیاید».
دکتر پورجوادی ضمن اشاره به علل بروز جنگ چالدران، از جمله به رسمیت شناختن سلطنت برادر سلطان سلیم از سوی شاه اسماعیل، وجود پیروان شاه اسماعیل در خاک عثمانی و مسئله اختلافات مذهبی شیعه و سنی، اظهار داشت که: «تقابل صفوی و عثمانی که ابتدا یک تقابل مذهبی ـ تشیع و تسنن ـ است، بعدها یک چیز دیگر به آن اضافه میشود و آن تقابل ترکی و فارسی است. زبان، در چالدران آن نقشی را ندارد که بعدا پیدا میکند. در چالدران ما هنوز تقابل ترکی و فارسی را نمیبینیم. این مسئله از زمان سلیمان قانونی شروع میشود.»
وی ادامه داد: «در مورد پیامدهای سیاسی چالدران، گفتهاند که روابط اسماعیل با امرای قزلباش تحت و تأثیر قرار گرفت و مناسب دیوانی را تغییر داد و روابط ترک و ایرانی، از آن به بعد به صورت خصمانه درآمد و اینها هر کدامشان سعی کردند تعریفی از خودشان ارائه بدهند و هویتی برای خودشان بسازند که متمایز از دیگری باشند. یک زمانی عثمانی بود و صفوی، سنی بود و شیعه؛ ولی از چالدران به بعد، یک فاکتور دیگر به آن اضافه شد و آن هم مسئله ترک و با ایرانیها هم فارسی [بود]. این تقابل از چالدران به بعد اتفاق می افتد.».
دکتر پورجوادی درباره تبار صفویها اظهار داشت: «البته بعضیها تصور میکنند که صفویه یا خود اسماعیل از ابتدا هم ایرانی بوده اند. در واقع ایرانی بوده با پیروان ترکیهای. در حالیکه اینطوری نیست. تعریف ایرانیت آنچنان در آن زمان مطرح نبوده است برای آنکه خود شاه اسماعیل اولا ترکمان بوده و زبانش هم ترکی بوده است و بیشتر پیروانش هم ترکمان بودند و کسانی هم که در سپاه او میجنگیدند ترکمانهای آسیای صغیر و شام و جاهای دیگر بودند. و لذا آنچنان ما نمیتوانیم تصور کنیم که در همان زمان شاه اسماعیل اولا زبانش فارسی باشد و بعد هم ما جنبه هویت ایرانی بتوانیم بهش بدهیم. و این موجب میشود که ما در ابتدای امر، در زمان چالدران و اوایل، ما زیاد نتوانیم این دوتا (شاه اسماعیل و یاووز سلیم) را از همدیگر متمایز تشخیص بدهیم و مقابل همدیگر اینها را بدانیم بلکه از زمان چالدران به بعد است که این تقابل همینطور خرده خرده شکل میگیرد. این تقابل مسئله زبانی به خصوص از طرف سلیمان صورت میگیرد. یعنی از سال 926 به بعد که سلیم میمیرد و به جایش پسرش سلطان سلیمان میشود سلطان و نزدیک پنجاه سال هم سلطنت میکند و اوست که این هویت ترکی را به خصوص بر اساس زبان، در نظام فکری حکومتی خودش داخل میکند.»
دکتر پورجوادی، عضو پیوسته زبان و ادب فارسی، در رابطه با روند تضعیف زبان فارسی در عثمانی اظهار داشت: «خیلی جالب است اگر ما بیاییم نگاه کنیم به وضع زبان فارسی در دولت عثمانی؛ بعد از چالدران است که موقعیت زبان فارسی در دولت عثمانی رو به ضعیف شدن میگذارد. البته نه بلافاصله بعد از آن؛ بلکه دو سه دهه طول میکشد که به تدریج روحیه تقویت زبان ترکی در میان عثمانیها شکل میگیرد و یواش یواش سعی میکنند که هم فارسی و هم عربی را [کنار بزنند].
اصولا جایگزین شدن زبانها خیلی به تدریج صورت میگیرد و آمادگیهایی میخواهد. زبان نمیتواند به سادگی جای یک زبان دیگری را بگیرد. مثلا ببینید زبان فارسی در هندوستان، زبان غالب بود و زبان فرهنگی بود. و دادگاههای هند تا سال 1912 همه به زبان فارسی، همه گزارشها به زبان فارسی نوشته میشد.
از سال 1912 به بعد بود که اینها تبدیل شد به زبان انگلیسی. چرا به زبان انگلیسی اینها توانستند تبدیلش بکنند؟ و شد و به راحتی هم توانستند این کار را بکنند. به خاطر اینکه زبان انگلیسی این توانایی و قدرت را داشت که تمام این گزارشها را بتواند منتقل بکند. تمام مسائل حقوقی را بتواند به زبان خودش منتقل بکند. ولی وقتی که شما میآیید یک زبانی را که تقریبا زبان محلی حساب میشود ولی این سابقهای ندارد که بتواند مسائل فرهنگی، مسائل علمی، مسائل حقوقی، فقهی و حتی مسائل شرعی را به درستی بتواند بیان بکند. این نمیتواند به راحتی جای زبانهای دیگری را که کاملا این تواناییها درشان هست را بگیرد.
آقای پورجوادی با اشاره به کتاب «ریاض الافکار در توصیف خزان و بهار» و سبک نگارش آن، که سالها پیش آن را تصحیح و منتشر نمودهاند به تشریح وضعیت زبان فارسی در زمان جنگ چالدران در سرزمین عثمانی پرداختند و توضیح دادند:
«نویسنده این کتاب شخصی است به نام یارعلی تبریزی. موقعی که در تبریز بوده است (در اواخر قرن نهم) عاشق یک پسری میشود و کارش به رسوائی میکشد و مجبور میشود برود به مکه و بعد هم به بورسه، که در این زمان پایتخت عثمانیها بوده است. استانبول بعدا پایتخت عثمانیها میشود. و این زمان بایزید دوم میرود آنجا. یک مقدار هم به دلیل ترسی بوده است که اینها از شاه اسماعیل داشتهاند.
میدانید وقتی که شاه اسماعیل آمد و آن جنایتهایی که در شهرهای مختلف میکرد به خصوص در تبریز؛ باعث شد بسیاری از دانشمندان و حکما صرفا به دلیل اینکه سنی بودند، یا کشته شدند یا فرار کردند و رفتند به طرف آسیای صغیر. این یارعلی هم یکی از اینها بود. وی میرد به بروسه و یک انجمن ادبی را در سال 926 وصف میکند. دو سه ماه بعد از اینکه سلطان سلیمان تاجگذاری کرده است. در اینجا محفلهای ادبی هست.
در آنجا محفلهای ادبی هست و ادبای شهر، حاکم شهر، والی شهر و مشایخ بزرگ، وقتی در این انجمنهای ادبی شرکت میکنند. زبان این انجمنها فارسی بوده است. نه اینکه ترکی صحبت نکنند، نه نویسندههای ترک زبان هم هست. مثلا لامعی، که دقیقا بعد از یارعلی یک مناظره مینویسد به زبان ترکی. ولی این انجمنها زبانشان زبان فارسی است.
و تعریف میکند و میگوید که والی شهر و مصطفی پاشا، وزیر سلطان سلیم بوده است و یکی از شخصیتهای بزرگ و با اهمیت و یکی از سرداران سلطان سلیم بوده است و در اروپا جنگیده بوده است و یک زمانی حاکم مصر بوده است و دیار بکر را هم او میگیرد و ضمیمه عثمانی میکند.
مصطفی پاشا در آنجا سفارش میدهد که بیا و کتابی بنویس در موضوع بهار و خزان. و یارعلی این کتاب را مینویسد و احتمالا به خود مصطفی پاشا تقدیم میکند. نکته ای که قابل توجه است این کتاب نشان میدهد که این مجامع ادبی که در بروسه دارد تشکیل میشود این دید فرهنگی و سابقه ادبی و علمی اینها در چه زمینه هایی هست. از فلسفه، هنر و راجع به مسائل مختلف علمی و ادبی در این کتاب آمده است.»
دکتر پورجوادی در ادامه گفت: «ببینید ما در واقع هنوز باید واقعا درست تحقیق شود که اولا زبان فارسی چگونه در عثمانی تضعیف میشود. زبانی که اینطور در همه مجامع هست. سلطان سلیم به فارسی شعر میگوید. سلطان سلیمان هم همینطور. ولی چطور میشود که این قدرت واین قوتی که در زبان فارسی هست همراه با زبان عربی تضعیف میشوند و اینها سعی میکنند که روز به روز به زبان ترکی قوت ببخشند و حکومت عثمانی را هویت ترکی بهش بدهند. یعنی هویت زبان ترکی را بهش بدهند. بعد هم اسم کشور را بگذارند ترکیه و یعنی از زبان برای نامگذاری این کشور استفاده کنند. ببینید ترکهای عثمانی خیلی با برنامه و جدیت سعی میکنند که زبان ترکی را حفظ کنند. در ایران اما، زیاد کار نداشتند و ترکها نمیخواستند که بیایند و زبان ترکی را جایگزین زبان فارسی بکنند ولی در کشورهای عربی که میتوانستند بگیرند، این کار را میکردند.
در مصر اینها سعی کردند که عربی را بزنند کنار و زبان ترکی را جایگزین زبان عربی بکنند و عربها مقاومت کردند. بخصوص مصریها مقاومت کردند. و یکی از بزرگترین پرچمداران این مقاومتها، رفائل طهطاوی بود در قرن نوزدهم. که وایساد. او اصلا معتقد بود که بهترین زبانهای دنیا زبان عربی است. و لذا اصلا سعی کرد که تمام ارکان حکومتی مصر را عربی کند و یک جور، ترکی زدایی بکند. جاهای دیگر هم همینطور. یک همچین اتفاقاتی افتاده است.»
دکتر پورجوادی در پایان سخنرانی خود، اظهار داشت: «من بارها در جای دیگر هم گفتهام که ما خودمان در ایران احتیاج داریم به اینکه تاریخ ادبیات ترکی را بشناسیم. تاریخ ادبیات ترکی، در واقع بخشی از تاریخ ادبیات ماست. و بخصوص در ارتباطی که ادبیات ترکی با ادبیات فارسی داشته است.»