گادتب: در کوهستان شرق ترکیه امروزین به نام جیلو داغلاری در منطقه حکاری گروهی از عشایر مسیحی زندگی می کردند که با اکراد مسلمان از نظر فرهنگی و تیپولوژی شباهت فراوانی داشتند بطوریکه به همدیگر عمواوغلو خطاب می کردند. این مسیحیان در عثمانی نسطوری خطاب می شدند و در آذربایجان نصارا. خودشان را هم سریانی می گفتند ولی میسیونهای مسیحی خصوصا روسها با جعل عنوان آسوری/ آشوری به این گروه، تاریخ سه هزار سال قبل آشوری را به این قوم پیوند زدند در حالی که از نظر زبانشناسی، فرهنگ و شیوه زندگی هیچ ارتباط مستقیمی بین جیلوها و آشور سه هزار سال قبل وجود نداشت و ندارد.
جیلوها با ارامنه هیچ ارتباطی بجز دین مشترک ندارند. آنها مذهب اعتقادی کاملا متفاوت با ارامنه دارند. در رأس جیلوهای عثمانی يك رئيس روحاني موروثي به نام مارشيمون قرار داشت که اختیار کل آنان را برعهده داشت. مارشیمون به تحریک اروپایی ها در بهار 1294شمسی با تمام رؤساي عشيرت آشور شوراي جنگي تشكيل داد. در اين جلسه كه 5 روز به طول انجاميد آشوريها به دولت عثماني اعلان جنگ داد. با ورود جیلوها به جنگ علیه دولت خود حملات عثمانی بر روی این دشمن خانگی شروع شد که بالاخره جیلوها تاب حملات را نیاورده و با هماهنگی روسها به طرف مناطق تحت اشغال روسها در آذربایجان فرار کردند. قافله آشوري در تابستان 1294 به غرب آذربایجان رسيد و از طریق دره های ورودی به آذربایجان وارد اورمیه و سلماس شدند. در آن زمان به نوشته رسمي آلمان اورينت ميسيون Alman orient misyon تعداد پناهندگان آشوري به اورميه و سلماس بيش از سيصد هزار تن برآورد كرد. كسروي نيز عده جيلوها را 12 هزار خانواده مي داند كه با احتساب هر خانواده عشايري با 5 نفر نفوس آنان به رقم 60 هزار تن مي رسد. تقريباً بيست هزار خانواده آشوری هم در اورميه و سلماس و سولدوز بودند كه با هم رقم عظيم 160 هزار نفر مسیحی را تشكيل مي دادند. پس از فرار دهها هزار آشوري به غرب آذربايجان، عليرغم وجود جنگ در منطقه و کمبود آذوقه ، اهالی ترک آذربایجان از كمك و ياري به آنان فروگذاري نكردند و انها را در منازل خود جاي دادند. تا روزهاي مديدي غذايشان را تأمين كردند و در تسكين آلامشان سعي و تلاش مي كردند. بديهي است نگاهداري و اداره كردن اين جمعيت كوهستاني با آن افكار و اخلاق مخصوص غير ممكن بود. استقرار اين كوهستانيها در مجاورت مسلمانان آذربايجان كه آرام بوده و در فلات نشيمن داشتند امكان پذير نبود. جیلوها اصول زندگي مشترك با نژادهاي مختلف را نمي دانستند. روسها و حاكم اورميه نمي توانستند آشوريها را در ميان مسلمانان اسكان دهند لذا انها را در قريه هايي كه خالي از سكنه بود اسكان دادند…