شنبه , آوریل 20 2024
azfa

رضا اصغری: حکومت فرقه دموکرات آذربایجان به روایت گنجعلی صباحی

این مطلب، بخش سوم از سلسله یادداشت‌های بررسی وقایع 1324 – 1325 آذربایجان به روایت آثار و آراء تاریخ‌دانان، پژوهشگران، فعالین سیاسی و فرهنگی و همچنین نویسندگان داخلی و خارجی می‌باشد.

گنجعلی صباحی (متولد ۱۲۸۵ مرند – درگذشت ۱۳۶۸ تهران) نویسنده چیره‌دست و از نامداران عرصه ادبیات آذربایجان است. از صباحی آثار فاخر و ارزشمندی چون ” قارتال (حیکایه توپلوسو)”، ” شعریمیز زمانلا آددیملاییر”، ” حیات فاجعه‌لریندن” و “اؤتن گونلریم” منتشر شده است.

 استاد صباحی که در دوران کودکی به دلیل بی‌کاری پدر، فقر و مشکلات معیشتی همراه با خانواده خود به شمال رود آراز (ارس) مهاجرت کرد، فراز و نشیب‌های فراوانی را در زندگی ۸۳ ساله خود تجربه کرده است. از کار در کسوت معلمی، فعالیت در زمینه زبان و ادبیات آذربایجان، عکاسی و تئاتر تا تحمل سال‌ها حبس در آذربایجان شوروی و سپس تبعید به قزاقستان به جرم “ایرانی بودن و نداشتن تابعیت شوروری”، بازگشت به ایران و پیوستن به فرقه دموکرات آذربایجان و در نهایت تحمل شکنجه، زندان و تبعید به جنوب کشور توسط حکومت محمدرضا پهلوی به جرم “غیر ایرانی بودن و وابستگی به شوروی”!.

 کتاب “اؤتن گونلریم” آخرین اثر گنجعلی صباحی در واقع شرح زندگانی تراژیک و تلخ این استاد فقید عرصه زبان و ادبیات آذربایجان و از فعالین و زندانیان سیاسی دوران پهلوی به زبان و قلم شیوا و دلنشین خودشان می‌باشد که در آن اطلاعات تاریخی ارزشمندی در خصوص دوران یک‌ساله حکومت فرقه دموکرات آذربایجان ارائه شده است.

 صباحی از وقایع آذربایجان با عنوان «انقلاب» یاد کرده و می‌نویسد: “انقلاب ۲۱ آذر که در سال ۱۳۲۴ رخ داده بود، حقیقتا چهره و ظاهر آذربایجان را تغییر داده بود. حکومتی دموکراتیک جایگزین یک دولت مستبد شده و روند تشکیل یک حیات آزاد و جدید شروع شده بود.”

 وی با اشاره به رهایی زبان تورکی از بند اسارت رژیم پهلوی در دوران یک‌ساله حکومت خودمختار آذربایجان، از شروع تحصیل به زبان مادری در مدارس، برگزاری جلسات ادبی با محوریت زبان و فرهنگ آذربایجان، تاسیس رادیو و همچنین انتشار مطبوعات به زبان تورکی – که تا قبل از آن همگی در راستای سیاست‌های پان‌فارسیسم و برتری نژاد آریایی ممنوع و جزء اقدامات خلاف قانون محسوب می‌شدند – خبر داده و می‌نویسد: “زبان، ادبیات، تاریخ و هنر آذربایجان که در نتیجه سیاست‌های فارسیزاسیون (فارسی‌سازی) سلسله منفور پهلوی در خفگان به سر می‌برد، در نتیجه این انقلاب همچون غنچه گل محمدی (قیزیل‌گول) در حال شکفتن بود. در مدارس تحصیل به زبان مادری شروع شده بود و ایستگاه رادیویی تشکیل شده بود. «شاعرلرمجلسی» (مجلس شاعران) شاعران و نویسندگان بااستعداد را حول خود گرد آورده و روزنامه‌ها و مجلات به زبان تورکی چاپ می‌شد.”

 استاد صباحی در ادامه از تاسیس دانشگاه تبریز توسط حکومت محلی خبر داده و در رابطه با ویژگی‌ها، رشته‌های تحصیلی و فعالیت خود به عنوان استاد زبان و ادبیات تورکی آذربایجانی در این دانشگاه می‌نویسد: “برای نخستین بار در تبریز برای تاسیس دانشگاه اقدام شده بود. من معلم زبان و ادبیات تورکی آذربایجانی بودم. طوفان‌های بی‌امان روزگار مرا از شغل اصلی و فعالیت‌های ادبی، اجتماعی و هنری دور کرده بود. محیطی که به تازگی در آن قرار گرفته بودم، به من احتیاج داشت. اولین فعالیت خود را در عرصه مطبوعات آغاز کردم. سپس در شعبه ادبی رادیو، با دوست شاعرم «آذر اوغلو» به همکاری پرداختم. با دعوت دانشگاه تبریز، مدیریت شعبه ادبیات این دانشگاه و تدریس در این حوزه را بر عهده گرفتم. کارهای حاضرسازی دانشگاه به سرعت پیش می‌رفت. روز یک مهر، برای نخستین بار درب دانشگاه تبریز جهت تحصیل به زبان مادری به روی جوانان باز شده و تحصیل در رشته‌های پزشکی (طب)، ریاضیات، علوم طبیعی، ادبیات و… آغاز شد.”

 وی با اشاره بر خفگان حاکم بر آذربایجان در دوران پهلوی و ممنوعیت تکلم و تحصیل به زبان تورکی در مدارس آذربایجان و به تبع آن غریبگی دانش‌آموزان و دانشجویان تورک با زبان مادری خود اشاره کرده و می‌نویسد: ” نکته تاسف‌بار، بیگانگی و غریبگی دانشجویان دارای تحصیلات متوسطه با زبان مادری خود بود. موضوعی که به هیچ وجه تعجب‌آور نبود، چراکه از دانشجویی که از بدو تولد و گشودن چشم به دنیا به زبان فارسی نوشته و خوانده و از زبان مادری خود جدا مانده است، چه انتظاری می‌توان داشت؟

خواندن و نوشتن به کنار، حتی صحبت کردن به زبان تورکی در ادارات و مدارس نیز ممنوع بود! با در نظر گرفتن این وضعیت، تصمیم گرفته شد تا در تمامی کلاس‌های دانشگاه، در کنار دروس فنی و تخصصی، زبان مادری از ابتدا برای دانشجویان تدریس شود. من در تمامی کلاس‌ها شروع به تدریس زبان مادری نمودم در حالی که در این رشته تنها بودم و کمکی نداشتم. با وجود سنگینی باری که بر دوشم بود، شبانه‌روز تلاش می‌کردم و بعد از سپری کردن سال‌های سنگین و پرمشقت، به سبب آنکه وجودم برای جامعه مفید واقع می‌شد، احساس غرور و افتخار می‌کردم.”

 استاد صباحی ضمن تاکید بر موفقیت‌های روزافزون و چشمگیر دانشگاه تبریز، از اهمیت وافر این نهاد علمی در نزد سیدجعفر پیشه‌وری و مشارکت شخص وی در زمینه تدریس در این دانشگاه خبر داده و می‌نویسد: “همچنان که در سایر حوزه‌ها موفقیت‌های بسیاری کسب شده بود، دانشگاه هم توانست به سرعت کارهای خود را ساماندهی کند. کتاب‌های آموزشی و آزمایشگاه‌ها – نه به صورت کامل – آماده شدند و تمامی شعبه‌های دانشگاه با جدیت کار خود را آغاز نمودند. فرقه دموکرات و شخص مرحوم پیشه‌وری علاقه بسیاری به این کانون مدنیت یعنی دانشگاه داشتند. به طوری که وی تدریس درس «تاریخ ادبیات» را شخصا بر عهده گرفته بود.”

پدر نثر معاصر تورکی آذربایجانی در ادامه به روحیه مضاعف مردم آذربایجان در نتیجه پیوند مجدد با فرهنگ و هویت خویش و مشارکت آن‌ها در پیش‌برد روند پیشرفت و ترقی آذربایجان و همچنین اجرای پروژه‌های گسترده زیرساختی در تبریز توسط حکومت محلی اشاره کرده و می‌نویسد: “آذربایجانی‌ها که تا دیروز حق صحبت کردن و نوشتن به زبان مادری خود را نداشته و حتی تا مرز بیگانگی با هویت و فراموشی اصل خود تنزل یافته بودند، با مشاهده این موفقیت‌ها روحیه گرفته، با تمام توان خود شبانه‌روز در راه شکل‌گیری زندگی جدید تلاش می‌کردند. خیابان‌های تبریز آسفالت و سیستم لوله‌کشی که در ایران بی‌سابقه بود، در این شهر ایجاد شد.”

 به نوشته استاد صباحی، پیشرفت در آذربایجان به دانشگاه و مسائل زیرساختی محدود نبوده و این پیشرفت در زمینه هنر و موسیقی نیز به چشم می‌خورد: “بیشتر از همه، کارهای انجام شده در راستای پیشرفت هنر تئاتر و موسیقی به چشم می‌خورد. اثرهای باکیفیتی که به همت صمد صباحی روی صحنه رفته و به اجرا گذاشته شده بود، به دل مردم نشسته و با علاقه وافر جامعه مواجه شده بود. به جرات می‌توانم بگویم که تئاتر تبریز در سطح خاورمیانه نظیر نداشت. ارکستر سمفونی‌های تازه تشکیل شده نیز همینطور…”

وی فضای آن روزهای آذربایجان را متفاوت از سایر نواحی ایران توصیف نموده و آذربایجان آزاد از ظلم و ستم پهلوی را امیدی برای سایر ایرانیان ستم کشیده و خاری در چشم امپریالیست‌ها و سرسپردگان غرب قلمداد می‌کند: “من با مشاهده این موفقیت‌ها، تمام دردهایم را فراموش کرده و احساس می‌کردم که تازه متولد شده‌ام. چراکه از ظلم، ستم، استبداد، قلدرمآبی و حق‌کشی حکومت پهلوی در ایران داستان‌های زیادی شنیده بودم، اما اکنون خود را در میان یک زندگی شاد و آزاد می‌دیدم. زندگانی آزادی که در آذربایجان در حال جوشش بود، تبدیل به کانون امید تمامی ایرانی‌ها شده و موفقیت‌های روزافزون آذربایجانی‌ها، امپریالیست‌ها و جیره‌خواران آنها را به وحشت انداخته بود. آن‌ها متوجه شده‌ بودند که حیات آزاد و دموکراتیکی که در آذربایجان شکل گرفته بود، به زودی همچون موج‌های خروشان دریا در سرتاسر ایران پخش شده و در صورت تداوم، سیمرغ آزادی بال‌های خود را در هر گوشه‌ای از ایران خواهد گسترانید.”

 صباحی در ادامه به شکلی دقیق و آشکار به یکی از سوالات مهم و بحث‌برانگیز در خصوص فرقه دموکرات و حکومت خودمختار آذربایجان پاسخ می‌دهد. آیا تحولات ۲۱ آذر آذربایجان، اقدامی جدایی‌طلبانه بود؟ آیا آذربایجان در فاصله سال‌های ۱۲۳۴ الی ۱۳۲۵ استقلال یافته و ایران تجزیه شده بود؟ پاسخ صباحی به این پرسش که شوونیست‌ها و راسیست‌های فارس‌گرا آن را دست‌مایه حملات و تخریبات ناجوانمردانه علیه فرقه دموکرات کرده‌اند، قاطع و صریح است: خیر!.

دوباره امتحان کنید

با بازگشت ۴ روستای قازاخ توافق حاصل شد

گادتب: به گزارش مرکز گادتب، کمیسیون دولتی تعیین حدود مرزهای دولتی بین جمهوری آذربایجان و …

دستگیری تروریست کرد حمله کننده به مجری سالن در ورزشگاه اورمیه

گادتب: به گزارش مرکز گادتب، روابط عمومی دادگستری آزربایجان غربی می‌گوید در پی انتشار فیلم …