گادتب: طبری نقل میکند که آخرین خواسته بابک از افشین قبل از مرگش این بود که به قلعه خود برود و آن شهر سوزانده و تخریب شده را به همراه اجساد همرزمان و یارانش بار دیگر ببیند. توضیح داده میشود آن شب که برابر ۱۵ سپتامبر ۸۳۷ بود ، تصادفا مهتابی هم بوده و بابک توانسته در زیر روشنایی ماه تا صبح در میان اجساد کشتهها بگردد.
در چنین شب سنگینی که میتواند سوژۀ بسیار مهمی برای هنرمندان در ترسیم و آفرینش تصویری آن نیز بوده باشد ، بابک این مرد قهرمان و سازشناپذیر ، به تک تک #خرمیان سرمیزده وخاطرات بودن با آنان را به یاد میآورده.
قطعا به چهرۀ یکایک آنان مینگریسته ، اشک میریخته و یادشان را گرامی میداشته است.
چنین وفاداری ، قدرشناسی و آماده کردن روحی خود برای رفتن به مسلخ و تکهتکه شدن ، در تاریخ بزرگ مردان جهان بیسابقه است.
در منابع تاریخی اشاره شده که زنان و کودکان آزربایجانی ، بعد از شکست بابک که آن هم با نیرنگ افشین ممکن آمد ، به گریه کردن و زاری پرداختند که نشانی از جایگاه مردمی و بشر دوستی وی محسوب میشود.
علاوه بر آن ، در کتاب خطی سمعانی ، ذکر شده که خرمیان ، سالی یک بار برای عزاداری موسس خود اجتماع میکردند. این مراسم عزاداری که مصادف بوده با ۱۷ روز بعد از چیلله گئجهسی یا برابر با ۱۷ دی ، به صورت عمومی در شهرهای آزربایجان و اختصاصاً در اردبیل و قرهداغ که مراکز فرماندهی وی بود ، پررنگ تر برگزار میشده است.
این سند تاریخی ، مشخصاً به گستردگی ، استمرار و رواج چنین مراسمی صحه میگذارد.
طبیعتاً به دلیل ساختار فرهنگی و زبانی آزربایجانیها ، گردانندگان این عزاداری ، #اوزانها بودند که طی آن ، شجاعت و جوانمردی بابک را بر اساس آواها و اشعار تورکی نوحهسرایی و نقالی میکردند.
بدون شک ، نحوه شهادت ، رشادت و مظلومیت خرمیان در این واقعه ، مورد ذکر و تاکید اوزانها قرار داشته و نوعی از همزادپنداری با برخی از اتفاقت تاریخی روی میداده است.
بعد از بابک و شکست سنگین و خانمان برانداز خرمیان ، شرایط و وضعیت روحی بازماندگان و پیروان بابک با دادن هزاران شهید ، به شدت آسیب دید.
همین برگزاری مراسم و سالمرگ بابک ، در حقیقت نوعی غمگساری و ابراز تاسف از سرنوشت مردم هم بود و بزرگداشتی از دوران شکوفایی آنان محسوب میشد که به مرور به محوریت و عادت داشتن به فرهنگ غم ، تبدیل شد.
در این مقاطع بود که زندگی پرنشاط و شاد گذشته خرمیان که اعراب آن را با بدبینی ، به صورت خرمیگری و ملاحده بودن به قلم کشیدهاند ، مبدل به سرخوردگی و روی آوردن به گرایشات درونگرایی گردید.
یاد فرمانده بابک ، همچنان گرامی خواهد ماند.