گادتب: رضا پهلوی معمولا میراثداری مینماید از آن چه که به نوعی ارث حکومت پهلوی است و یا با نام آنها پیوند واقعی یا غیرواقعی دارد. اما گزینشی عمل میکند. مثلا مانند پدر دشمنی دکتر مصدق نمیکند. حمله به دانشگاه در ۱۶ آذر را گرامی نمیدارد.
در سالگرد اعدامهای تپههای اوین از ساواک تجلیل نمینماید. در یادبود کشتار میدان ژاله از تیراندازان قدردانی نمیکند. همچنین ترجیح میدهد راجع به هزاران کارمند و کارگر ادارات و شرکتهای دولتی و درجهداران نظامی و انتظامی که با حداقل حقوق غالبا اجاره نشین بودند سکوت کند.
او از ۲۱ آذر نمیگذرد. در حالی که در داخل ایران جریانهای اصلی سیاسی سکوت را ترجیح میدهند (و مثلا در روزنامه شرق به یادداشت رپرتاژگونه یک نویسنده فارسگرا قناعت میکنند) او انگار در دهه ۴۰ زندگی میکند و برای شرکت در مراسم روز “نجات آذربایجان” آماده میشود!
انتخاب ۲۱ آذر از طرف رضا پهلوی یک انتحار سیاسی است. او در یک تقسیم کار ناخواسته و ندانسته قرار گرفته است. این کارش حتی آذربایجانیها را ناراحت هم نخواهد ساخت. آذربایجان سالهاست پتانسیل سیاسی متفاوتی را میپروراند. اما پهلوی به چیزی و جایی که آنرا رقیب خود میپندارد میبازد.