شنبه , آوریل 20 2024
azfa

سعید مینایی: انقلاب مشروطه و بحران خشک شدن دریاچه اورمیه در یک نگاه

گادتب: شاید در نگاه اول پیدا کردن نقطه اشتراک و یا ارتباطی معنادار مابین این دو مساله راهبردی آذربایجان خیلی آسان و خیلی مهم به نظرنیاید. لیکن در نگاه اول انقلاب مشروطه یک مساله تاریخی و سیاسی و بحران خشک شدن دریاچه اورمیه مساله ای زیست محیطی و انسانی به نظر می‌رسد که هیچ تناسب و تشابه‌ای میان آنها وجود ندارد.! اما حقیقت ماجرا چیز دیگری‌ست و اگر اندکی موشکافانه و جدی به مساله نگاه شود، حقایق تلخ بسیاری از پس غبارهای سطحی نگری، عدم آینده نگری و ساده انگاری آشکار خواهد شد.

انقلاب مشروطه هرچه بود و هرچه در بطن حوادث آن رخ داد، پایان تلخ و سرنوشت شوم آن، آغاز افول، سقوط و تضعیف جایگاه سیاسی و اجتماعی آذربایجان در ساختار حاکمیتی ایران و حذف نقش و تاثیر تبریز به عنوان جهان شهر ولیعهد نشین ممالک محروسه در نظام تصمیم گیری جغرافیای سیاسی و اجتماعی ایران بود. هرچند در قرن دوازدهم شمسی، تهران پایتخت ایران گشته بود، اما این تبریز قاجاری بود که راهبردهای کلان کشور را تعیین می‌نمود و دروازه‌ی تحولات خرد و کلان کشور بود و هیچ اتخاذ تصمیمی بدون جلب رضایت آذربایجان ممکن نبود.

تصدیق مشروطیت و صدور فرمان مجلس دارالشورا در ایران، بدون اراده و خواست آذربایجان و تبریز ممکن نبود.! از قضای روزگار دوران شکوه و رونق دریاچه اورمیه نیز همان روزهای شکوه و رونق آذربایجان است. این روزها در خصوص ریشه های بحران و علل خشک شدن دریاچه اورمیه بسیار سخن رفته است. دیگر کمتر کسی مانده که از آنچه در نهایت ناجوانمردی، خیانت و نادانی بر دریاچه رفته، بی خبر باشد و طشت رسوایی مدیران و مسئولانی که دستی بر آتش نابودی دریاچه داشته اند، از بلندای نگاه و سیاست‌های شوونیستی بر زمین خشک و سوخته آذربایجان افتاده است. اما ریشه پنهان این حوادث و علت اصلی آن چیزی که منجر به خشک شدن دریاچه اورمیه شده، در پس نمایش های عوام فریبانه، شیطنت های رسانه‌ای و پروپاگاندای دولتی مخفی گشته است!

آیا تاکنون از خودمان پرسیده ایم که چرا در طول این چند دهه که سوت ماراتن نفس گیر خشک کردن آگاهانه دریاچه اورمیه در این سرزمین نواخته شده بود و با مشاهده‌ی سلسله علل و عواملی که منجر به خشک شدن دریاچه گشته است، چرا هیچ نهاد، سازمان و شخصی مانع از این فاجعه عظیم و جنایت بزرگ نشده؟ و یا چرا هیچ مسئول و مدیر منطقه ای و استانی در برابر سیاست های شوم مرکزنشینان مقاومت نکرده و حتی هشداری هم در این باره نداده است؟! و یا چرا هیچ مدیری برای توقف این قطار مرگ و جبران آن سیاست‌های اشتباه و برنامه‌های نابودگر، هیچگونه اقدامی نکرده!؟

پاسخ یک کلمه است و آن حذف آذربایجان از نظام تصمیم گیری بود که از میراث‌های شوم انقلاب مشروطه است.!!

مدیران و مسئولان آذربایجان نه تصمیم گیر، بلکه تنها مجری تصمیماتی بوده اند که در پشت درهای بسته اتاق های فکر مرکزنشین‌ها گرفته شده و می شود. چه در طول تمام آن سالهایی که مسابقه‌ی خشک کردن دریاچه به اسم توسعه آذربایجان در جریان بود و چه در طول تمام این سالهایی که به اسم احیاء، تیرهای خلاص را بر پیکره نحیف دریاچه می زدند. بله آذربایجان هیچ نقش و تاثیری در نظام تصمیم گیری، بودجه بندی، برنامه ریزی و … نداشته و ندارد بلکه فقط مجری است و نظاره گر…!

اینک جا دارد سوالی را مطرح سازیم بدین عنوان که آیا انقلاب مشروطه، انقلابی موفق و سود آور برای منافع ملی ما تورکان بوده است!؟ یا که خیر تضعیف و نابودی دولت‌داری هزار ساله‌ تورکان و مهیا سازی بستر برای کودتای رضاخانی را رقم زده است؟!

شما پاسخ دهید…

دوباره امتحان کنید

شعار هواداران معترض در فرودگاه تبریز؛« خاندان زونوزی، ایستمیریخ پولوزی»

گادتب: برخی از هواداران تراختور آزربایجان پس از شکست تیم‌شان مقابل نساجی مازندران با حضور …

تهدید آذربایجان از سوی سپاه پاسداران تروریستی ایران

گادتب: سازمان تروریستی سپاه پاسداران ایران با انتشار ویدئویی کشورهایی که در حمله احتمالی بعدی …