گادتب: «تاریخ را ما ترکان آفریدیم اما افسوس تاریخ نگارمان کسانی دیگر بودند و دیگران بر ما تاریخ نوشته اند.»
این جملهی یکی از بزرگان ماست!
و چه تلخ که تاریخ را وارونه جلوه داده اند.
فرمانده قشون روس نوویکف یکی از درجه هایش را از روی دوشش باز میکند و با احترام بر روی سینه ی سرجوخه محمدی میگذارد.
زمانیکه رضا شاه در دربار بخاطر حمله و حضور قوای دشمن بر خود میلرزد و دستور تسلیم کشور به اجانب را صادر میکند، سوم شهریور 1320 لشگر 47 روس 48 ساعت به فرماندهی نوویکف فقط با سه سرباز ترک در سرحد جلفا روی پل متوقف میگردد!
شهیدان سرجوخه مصیب ملک محمدی و سرباز عبدالله شهریاری و سید محمد رایی هاشمی در کنار پل مرزی جلفا 48 ساعت در مقابل لشگر 47 شوروی مقاومت میکنند و در آخر به شهادت میرسند!
سرجوخه محمدی خبر حرکت ارتش روس را به مرکز مخابره میکند.
از پایتخت دستور می آید که پادگان را تخلیه کنید!
وبدون هیچ مقاومتی اجازه ی ورود ارتش شوروی را بدهید!
سرجوخه محمدی میگوید «هر کس میخواهد برگردد من اینجا می مانم و در مقابل تجاوز دشمن می ایستم»
سرباز عبدالله شهریاری و سیدمحمد رایی هاشمی با سرجوخه محمدی هم قسم میشوند و می مانند و آخر به درجه ی شهادت میرسند!
مشروح این ماجرا در آکادمی نظامی روسیه موجود است.
سرلشگر نوویکف فرمانده 47 شوروی وقتی متوجه میشود که48 ساعت هست که با 3 سرباز جنگیده به نشانه احترام یکی از درجه هایش را به احترام بر سینه ی سرجوخه محمدی گذاشت!
و آن سه شهید به خاطر وطن پرستی شان با تشریفات نظامی به شیوه ی مسلمانان و با احترام نظامی از سوی لشگر 47 ارتش دشمن به خاک سپرده می شود!
و چه تلخ که 60 سال خانواده ی این شهدا از مقبره ی این بزرگمردان اطلاعی نداشتند و بی خبر از عزیزان خویش چه اندوهگین و نگران و منتظر زیسته اند!
به سال 80 به گفته ی فرزند بزرگ شهید شهریاری خانواده ی این سه شهید از مزار عزیزانشان مطلع میگردند!
و تلختر اینکه عده ای سعی دارند به غلط نام رضا خان پهلوی را به عنوان پدر ایران معرفی کنند کسی که با حمله ی دشمن بسان موش به لانه ای خزید و دریغ از اینکه، لحظه ای در مقابل دشمن بایستد.و وطن را دو دستی تقدیم دشمن نمود! ودستور تسلیم وطن به اجانب را صادر می نماید؟
کجاست آن ارتش منظم رضاخانی؟!
کجاست آن هیبت دروغینی که بر وی ساختند؟!
کجاست آن قلدری و گردن کلفتی؟
آری رضا خان فقط در تهران، شایددر مقابل یک نانوا و میتواند قلدر باشد وشاطر را در تنور کرده باشد و نه در مقابل متجاوزین به وطن!
دفاع از وطن کار شاه عباس هاست که چه دلیرانه پرتغالیها را از وطن بیرون ساخت.
و عباس میرزاهایی که دهها سال شب وروز چه مردانه با دستانی خالی با قشون روس میجنگد!
و سه مبارزی که در مقابل یک لشگر قدرتمند روس میجنگند!
شرم بر تاریخ نگارانی باد که نام این بزرگان را در بین صفحات تاریخ پنهان نمودند!
وصد افسوس که صفحات درس بچه های ما پر است از اسطوره های دروغینی چون آرش کمانگیرها و کاوه آهنگر هاست!!
و نام و خاطره ی وطن پرستان و مدافعان وطن ترک چون شهید ملک محمدی ها و شهریاری ها در کتابهای درسی خالیست! و فرزندانمان نام بزرگان خویش را نمیدانند!
صدا و سیمای میلی از هر دزد سر گردنه ی کویری یک سریال پنجاه و صد قسمتی با صرف هزینه های گزاف می سازد و دریغ از یک مستند چند دقیقه ای از چنین بزرگمردانی که چه مردانه جنگیدند که دوست و دشمن را حیرت زده کردند!
ما همیشه پیروز میدانهای جنگ بودیم و جنگ را نه در میدانها نبرد که به قلم نگارنده های نبرد باختیم!
برای زنده ماندن نام بزرگان و گذشتگانمان و حفظ هویتمان در آینده، بیایید تاریخمان را خودمان بنویسیم!
تا زمانیکه تاریخمان با مرکب قلم خودمان بر روی کاغذ نگارش نیابد ما بازندگان تاریخ خواهیم بود.