گادتب: به نظر بنده بزرگترین دستاورد و نتیجه ی فعالیت های فعالان سیاسی و مدنی ترکها از هر طیف فکری و گروه سیاسی «آگاهی بخشی و روشنگری ملت» نسبت به حقوق سیاسی و اجتماعی و فرهنگی خودشان بود.به گونه ای که انکار و ندیدن این حقوق در توان هیچ شخص ومقام و دولتی نیست.و امروز این مطالبات در حال تبدیل شدن به سیلی بنیان کن میباشد که هرآن امکان برکندن ریشه ی فاشیزم را دارد.
شما وضعیت و موقعیت و جایگاه «کمی وکیفی» فعالان مدنی امروز را سه دهه پیش مقایسه بکنید یقینا به این جمع بندی میرسید که شرایط متفاوت و بهتری را خلق کرده ایم…
به یاد دارم به سال 77 با یکی از نمایندگان مجلس آزربایجان در مورد اجرا نمودن اصل 15 و19 قانون اساسی صحبت میکردم طوری برافروخته شد و ابرو در هم کشید گویا جنایتی عظیم مرتکب شده ام رو کرد به من گفت که دفتر من جای حرفهای پان ترکیست ها نیست!
گذشت آنروزها، امروز اکثر نمایندگان مجلس به راحتی مطالبات فعالان سیاسی و مدنی ترکها و مردم را در مجلس به زبان میرانند،برخی از ائمه های جمعه امروز خود به صف منتقدان «فاشیزم فارس»پیوسته اند.
در مجلس شورای اسلامی فراکسیون مناطق ترک نشین شکل میگیرد.
هرچند دوجریان پان فارس و برخی افراطیون خودی صدای فراکسیون را در نطفه خفه نمودند!!
سالیان سال است که ارامنه در پایتخت کشور که قریب به هفتاد درصد آنرا ترکها تشکیل میدهد شعار«مرگ بر ترک» سر میدادند امسال به همت فعالان سیاسی و مدنی ترکها صدای پان ارامنه در پایتخت خفه شد و مجوز راهپیمائی هر ساله یشان لغو گردید و مجبور شدند به تجمع در کلیسا رضا دهند. هر چند معتقدم ارامنه در سالهای آینده جرات فحاشی در کلیسا را هم نخواهند داشت…
موج هویت طلبی به تمام ارکان نظام و مویرگهای بدنه جامعه رسوخ کرده است.
دیگر از توهین به ترکها در تلویزیون اثری نیست از سریالهایی که ترک در آن نقش «سرایه دار و جاروکش» داشته باشد اثری نیست بلکه با پدیده ای چون «پارسا خائف»مواجه هستیم که با چهار نیم میلیون رای همه را شگفت زده می کند.
آری همه ی اینها را دستاوردهای حرکت ملی آزربایجان وحرکت تحول خواهانه ی ترکهای ایران میدانم.
چرا درهایی که فعالان میکوبند درها بسته است؟
این درهایی که فعالان سیاسی و مدنی ترکها به روشهای مدنی و قانونی و مسالمت آمیز میکوبند، درهایی هست که از دوران پس از مشروطه واز دوران پهلوی به غلط و خیانت«فاشیزم پارسی»قفل گردیده است. و متاسفانه پس از انقلاب اسلامی نیز پس مانده های شونیزم پارسی همین درها را بسته نگاه داشتند و امروز دری بازی نبوده که با کوبیدن ما بسته شود! ما همچنان بر درهای بسته «به ادب» میکوبیم…
امید آن داریم عقلای قوم این درها را به درایت و منطق بگشایند چنانچه نگشایند ناخواسته جریانی از دل این بن بست سیاسی و حقوقی که بر ترکها تحمیل کرده اند زاییده خواهد شد که درها را به هر قیمت خواهد شکست.
چرا فعالان ماهر چه بیشتر فعالیت میکنند ما گرفتار میشویم؟
با فعالیت فعالان مدنی گرفتارتر نمیشویم بلکه از عمق گرفتاریهایی که در این چند دهه بر ترکها روا داشته اند پرده برداشته میشود.
فعالیت فعالان مدنی،یقینا عمق فاجعه را به روشنی نشان می دهد و هر روز ماهیت فاشیزم پارسی و«پان فارسیزم» بیشتر بر عموم روشنتر میگردد!
آری با فعالیت وتلاش فعالان سیاسی ومدنی ترکها قطعا گرفتاریهای بیشتری دامن گیر فعالان خواهد شد چرا که فاشیستها مارا گرفتار میخواهند و سعی خواهند کرد ما را زمینگیر کنند و ما را در افکار عمومی ناموفق جلوه دهند!
این گرفتاری های پیش آمده حاصل عملکرد ظالمانه ی جریان پان فارس هاست نه نتیجه ی حرکت آزادی خواهانه و عدالت خواهانه ی فعالان سیاسی ومدنی ما.
نتیجه ی فعالیت ها در فضای مجازی؟
همانگونه که قبلا هم عرض کردم فضای مجازی «سبب انسجام فکری در میان فعالان مدنی»وزمینه آشنایی و نزدیک شدن همفکران و فعالان حرکت گردید.
فضای مجازی در این شرایط تنها ابزار برای شنیده شدن صدای فعالان سیاسی ترکهاست و تنها وسیله وپل ارتباطی میان مردم وفعالان.
دلایل اختلافات و انشقاقات و حس برتری جویی در میان فعالان؟
اختلاف نظر در داخل تمامی جریانات سیاسی وفکری هست و کلا چیز عجیبی نیست.
به مرور زمان نیروهایی که به لحاظ فکری به هم نزدیک ترند متحد شده و همکاری میکنند و نهایت این ملت هست که راه و مسیر کدامیک از این طیفها را انتخاب نماید.به ادعا نیست که چه کسی وکدامین طیف بهتر هستند و کدامین راه درست تر بلکه نتیجه ی عملکرد آنها و میزان مقبولیت آنها در میان مردم،محبوبیت افراد را مشخص خواهد کرد.
فعالیت پوچ و بی نتیجه در فضای مجازی تا کی ادامه خواهد داشت؟!
فعالیتها در فضای مجازی بی نتیجه نیست و نخواهد بود.
درمورد فواید فعالیت در فضای مجازی بالا، نوشتم ونیازی به تکرار نمیبینم
قبول دارم که برخی افراد وابسته به برخی جریانات و ارگانها در فضای مجازی به کارشکنی میپردازند و بذر اختلاف میکارند اما ما باید بدانیم که از این جنس مشکلات در عالم واقعیات نیز هست و به نوعی از این مشکلات دامنگیر تشکیلات و احزاب و انجمن ها هم هست.
تا جاییکه من میدانم فعالیت هایی خارج از فضای مجازی نیز وجود دارد اما به دلیل برخی مشکلات این فعالیت ها محدود است تعدادی از فعالان درخواست مجوز حزب را نموده اند، انجمن های ادبی در حال شکل گیری هست که ریشه ی همه ی این فعالیتها و این تصمیمات همان فعالیت های فضای مجازی هست که متاسفانه شما آنها را بیهوده و عبث میدانید!!!
نتيجه ی تلاش برای اجرا نمودن اصل 15؟
برای اجرای اصل 15 و19 قانون اساسی مانع تراشی های بسیاری از سوی دولتمردان انجام گرفته و میگیرد اما اکنون با سابق کلی تفاوت اساسی دارد.این که سابق این مطالبات در حد روشنفکران و فعالان مدنی بود اما امروزه این مطالبات به خواسته ی ملی تبدیل گردیده است و امروز اگر میبینیم فعالان مدنی و سیاسی ترکها به عنوان تجزیه طلب و واگرا معرفی میشوند به دلیل موفقیت و مقبولیتی هست که فعالان در این حوزه بدست آورده اند و شک ندارم که به خاطر فراگیر شدن این مطالبات یقینا دولتمردان مجبور به تمکین از این خواسته ها ی ملی ترکها خواهند شد.
در هر صورت جریان پان فارس با موزیگری تمام در بدنه ی حاکمیت رسوخ کرده اند و یقینا در مقابل مطالبات ترکها کارشکنی و سنگ اندازی هایی میکنند وتا زمانیکه فعالان سیاسی ترکها با درایت وارد حاکمیت نشوند ما با همین بحران ها «عدم اجرایی نمودن مطالبات قانونی ترکها» مواجه خواهیم بود…
طرح بسندگی زبان فارسی یک طرح نژادپرستانه بود که امثال این طرحها و بدتر از اینها را در طول تاریخ علیه ملت اعمال نمودند اما اما و اما چرا واکنشها به طرح بسندگی زبان فارسی با اعتراض اساسی ترکها قرار گرفت؟
به نظرم خود اصل 15 قانون اساسی از ظالمانه ترین بندهای قانون است و ما در هر صورت تمکین میکنیم و به آن احترام میگذاریم
چطور ممکن است زبان فارسی که زبان تقریبا 15 و 20 میلیون هموطن را زبان رسمی 80 میلیون ایرانی و 40 یا 50 میلیون ترک اعلام کنی؟
در زمان تصویب چنین قانونی کدام شهروند ترک به«رسمی نشدن زبان ترکی» اعتراض نمود؟
به جرات میتوان گفت هیچ کس اعتراض نکرد اما به چه دلیل یک ملت در مقابل این بی عدالتی سکوت میکند؟
تنها یک جواب دارد واینکه ظلم و سیاستهای آسیمیلاسیون نظام پهلوی ملت را به چنین وضعیتی مبتلا کرده بود اما امروز زحمات فعالان سیاسی ومدنی ترکها به نتیجه رسیده و به بار نشسته است. یقین دارم در صورت اصلاح قانون اساسی قطعا ترکها ی سراسر ایران اصلاح این بند«15 اصل» را خواستار خواهند شد.
و اجرای طرحهایی چون بسندگی آخرین تیرهای فاشیزم و شونیزم پارسی هست و این پروژه ها و تبعیض های آشکار در این کشور نتیجه نخواهد داد و قطعا و قطعا با شکست مواجه خواهد شد چرا که ملت بیدار شده است.
نقش فعالان سیاسی و مدنی ترکها در شکست حرکت ؟
اینکه حضور و وجود بنده و امثال بنده باعث و مانع نیل ملت به حقوق قانونی شان میگردد و سبب میشود حاکمیت بخاطر فعالان مدنی لجبازی کرده و مانع تراشی نماید به نظر منطقی نمیرسد.
چرا که دهه ی 50 و60 تقریبا فعالیت آنچنانی وجود نداشت وحتی در زمان تصویب قانون اساسی کسب از ترکها به بندهایی چون اصل 15 قانون اساسی که فقط زبان فارسی را به رسمیت شناخت اعتراضی نکردند!
در عین حال که ترکها در انقلاب اسلامی جزو رهبران انقلاب بودند و آزربایجان پیشرو در سقوط و به زیر کشاننده ی نظام پهلوی و تثبیت کننده ی انقلاب اسلامی ایران بود.
پس چرا آن زمان که کسی از حقوق مدنی سخن نمیگفت حاکمان از دادن حقوق ترکها و آزربایجان خودداری کردند و تبریز را از عنوان دومین شهر صنعتی به بیست ودومین شهر صنعتی بدل نمودند؟
فکر میکنم برعکس به موقع اعتراض نکردن سبب شده که امروز پان فارس ها گستاخ تر گردند و این تبعیض ها را یک امر طبیعی بدانند و برای این تبعیض ها و بی عدالتی ها توجیه تراشی کنند و وبه مستندات شبه منطقی و مغلطه و سفسطه روی آورند!
آخر کلام اینکه ما با شونیزم پارسی و پان فارسها به رویارویی تاریخی رسیدیم.
ما در هیچ دوره ای از تاریخ به این میزان درمیان شهروندان ترک آگاهی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نداشتیم حضور صدهزار نفری در استادیوم ها و فریاد «تورک دیلینده مدرسه اولمالی دی هرکسه»امروز جان وتن پان فارس ها را به لرزه در می آورد.
عقلای کشور باید تا دیر نشده است چاره ای بيانديشند و نباید عنان به دست پان فارس ها بسپارند. پان فارس ها کشور را به سمت تجزیه و تکه تکه کردن میبرند و کشور را به سوی پرتگاه هدایت میکنند و متأسفانه این جریان حضورش در دولت روحانی پررنگ تر شده است.