
گادتب: استاد علی بابازاده از محققان و مولفان خوشنام آذربایجان طی سلسله مقالات “معرفی نویسندگان ضد ترک پان ایرانیستی ” به نقل از دکتر فیض اللهی و با اشاره به اوج حماقت و سفاهت آذری_بازان می نویسد:
” اهالي شريف روستاهاي «هرزن» و «گلين قيه» مدّت هاي طولاني اسير بلاهتهاي آذريبازاني چون كارنگ و مرتضوي و امثالهم بوده اند. در باب دل آزردگي اهالي اين روستاها از اين قبيل نويسندگان قلم به مزد، مطالبي در كتابها و نشريّات درج گرديده است. دكترحسين فيضاللّهي وحيد در اين باره ميگويد:
« محقّقاني كه به دهكده ي گلين قيه مي روند، بايد مواظب باشند، كه نگويند از دوستان عبدالعلي بودند، چه، آن وقت هيچ دري به رويشان باز و دستي به سويشان دراز نخواهدشد و همه با نوعي تنفّر و انزجار از او ياد خواهندكرد. » (فرضيه زبان آذري و كسروي، دکترحسین محمدزاده صدیق، تهران، انتشارات تکدرخت، چاپ اوّل، 1389ص 103 ـ به نقل از: نويد آذربايجان، شمارة 115، ص 5)
دكترفيضاللّهي وحيد در ادامه نوشته خود مطلبي را نقل ميكند كه علي رغم ظاهر مطايبه آميزش زبان حال و ترجمان معاملة آذری بازان با اهالي روستاهاي تاتي زبان آذربایجان است:
« يكي از پيران ده با لحن خاصّي ميگفت: هر قدر ما به آن عبدالعلي گفتيم، كه ما طالش هستيم و پدرانمان در زمان قاجار از طوالش به اينجا آمده اند و هر قدر عكس و نامهي اقوام و آشنايان طالشي خودمان را كه امروزه نيز در طوالش زندگي ميكنند، نشانش داديم، او با اصرار تمام گفت: اين نامه ها و عكسها را بگذاريد كنار! شما نميفهميد چه ميگوييد! شما از اوّل و ازل در همين گلين قيه ي آذربايجان بوديد و تا ابد نيز خواهيدبود. زبان شما هم طالشي نيست، بلكه آذري است.
وقتي گفتيم آذري يعني چه؟ گفت: آذري؛ يعني، شماها كه قبل از آمدن ترك ها به آذربايجان در همين منطقه زندگي ميكرديد و تركها شما را قتل عام كردند! ما نيز گفتيم: خوب شد، كه موقع آمدن تركها ما در آذربايجان نبوديم، در طوالش بوديم!! » (همان، ص 104)