گادتب: به زعم پان ایرانیست ها با سیاست یکسان سازی فرهنگی و ایجاد یک دولت و یک ملت وحدت ملی تأمین و تمامیت ارضی کشور حفظ خواهد شد. این بود که وقتی رضا خان به کمک سرهنگ آیرون ساید انگلیسی طی کودتای سوم اسفند به اقتدار عالی سیاسی دست یافت، پان ایرانیسم ایدئولوژی رسمی حکومت گشت.
قوم مسلط فارس از یک طرف قلدرمآبانه هر روز برای خویش قلمروسازی می کرد تا به آن حد که حتی وارد حوزه خصوصی اقوام غیر فارس هم می شد و در نامگذاری اطفال دخالت می کرد یا نام تاریخی مناطق جغرافیایی و مسکونی را به دلخواه خویش تغییر می داد و از طرف دیگر، اقوام غیر فارس را از حقوق اولیه خویش مانند حق اظهار، حفظ و گسترش هویت ملی خویش محروم می کرد. هویت ملی ملل غیر فارس ایران را نه خود این ملل و اقوام بلکه پان ایرانیست ها تعیین و مشخص می کردند. مثلاً بخشی از تورکان ایران را آذری می نامیدند که به وسیله سلجوقیان و مغولان تورک شده اند! در عرصه اقتصادی سیاست توسعه نامتوازن را در پیش گرفته بودند و در نتیجه آن، رتبه کشوری اقتصاد آذربایجان و تبریز چندین درجه تنزل را نشان می دهد.
خوب سوال این است: با این همه سیاست های تبعیض آمیز قومی آیا وحدت ملی پایدار بر قرار خواهد شد؟ به نظر این دانشجو با وجود ستم ملی و تبعیض های ناروای قومی تأمین وحدت ملی و حفظ تمامیت ارضی نه غیر ممکن بلکه فوق العاده سخت خواهد بود. قضیه خیلی ساده است. وحدت ملی وقتی پایدار خواهد بود که همه اقوام ساکن کشور از حقوق برابر بهره مند شوند، یعنی سود دو و یا چند سویه گردد. در غیر این صورت بروز مشکلات جدی دور از انتظار نخواهد بود.
باز سؤالی دیگری نیز پیش می آید: با وجود این همه قلمرو سازی برای قوم مسلط فارس (ستم ملی)، چرا تاکنون بر وحدت ملی خدشه ای وارد نشده است؟ دلیلش پر واضح است. چون پیشقراولان تورکان ایران یا کمونیست بودند و معتقد به انترناسیونالیسم پرولتری (جهان وطنی) و مشغول رتق و فتق امور پرولتاریای جهانی، و یا تئوریسین ایدئولوژی پان ایرانیسم و یاریگر بسط سلطه قوم فارس.
چریک فدایی علیرضا نابدل در زمانه ای که هستی مادی و معنوی تورک از طرف دشمن غدّار در حد نابودی کوبیده می شد، در جزوه ای به نام “آذربایجان و مسئله ملی” علاوه بر آنکه همه شاعران تورکی گوی و ادیبان تورکی نویس را گستاخانه مورد فحاشی قرار می دهد شعار می دهد: “پرولتاریا جهان متحد شوید”. این شعار در هنگامه ای داده می شد که سازمان متبوع اش فرماسیون سیاسی و اقتصادی ایران را نیمه فئودالی و نیمه مستعمره ارزیابی می کرد. یعنی، ماقبل سرمایه داری. یعنی هنوز در این کشور نطفه پرولتاریا بسته نشده است. پرولتاریا را در ژاپن، آلمان، آمریکا و… داشتیم. اما سوال این است با اتحاد پرولتاریای این کشور ها چه نفعی عاید ملت در بند ما می شد؟
به غیر از کمونیست ها که مارکسیسم را نخوانده مارکسیست شده بودند و برای دنیا نسخه می پیچیدند، پان ایرانیست های تبریزی نیز داشتیم که کوه به کوه، دره به دره همه خاک آزربایجان را زیر پا گذاشتند تا بلکه رد پایی و اثری از زبان اختراعی خویش” آذری” برای خوشایند اربابان خویش پیدا کنند تا برای خود خلعتی و برای ملت خویش هویت جعلی و تصنعی دست و پا کنند.
البته لازم است همین جا به نقل از کتاب خاطرات حمزه فراهتی به نام “از آن سال ها و… سال های دیگر” از دو انسان بزرگوار یاد کنیم که پرچم ملی گرایی تورک را در همان زمان بر دوش می کشیدند. آن دو ملیگرای تورک علی تبریزی و حسین صدیق (دوزگون) بوده اند.
قادر کیانی دانش آموخته علوم سیاسی