گادتب: غلامحسین ابراهیمی دینانی تألیفات متعددی در حوزه فلسفه دارد و البته شیفته شیخ شهابالدین سهروردی و مولوی نیز است. او به عنوان استاد بازنشسته فلسفه موفق به کسب عناوین پرطمطراقی همچون “فیلسوف برتر ایران” و “چهره ماندگار فلسفه در ایران” شدهاست. با این حال، من ایشان را فیلسوف نمیدانم! ایشان در بهترین حالت یکی از شخصیتهای متأخر علم “کلام اسلامی” است که سعی دارد عقل، منطق و فلسفه را برای اثبات حقانیت پیشفرضهای دینی و عقیدتی خویش به کار بگیرد.
به عبارت دیگر ایشان به جای اینکه با “اندیشه به مثابه اندیشه” و با “عقل به مثابه عقل” مواجه شود و به فلسفیدن روی آورد، به استفاده ابزاری از عقل روی میآورد و این عقل ابزاری همان عقلی است که هایدگر آن را “بزرگترین دشمن اندیشه آزاد” میداند. عقلی که به جای فلسفیدن، به عنوان ابزاری برای اثبات پیشفرضهای ما به کار گرفتهشود، همان خرد ابزاری است که با عقل فلسفی و خرد انتقادی در تضاد است.
هایدگر کاتولیکزادهای بود که مدتی هم در دانشکده الهیات درس خواندهبود. با این حال، وی زمانی که به فلسفیدن روی میآورد، پیشفرضهای دینی و عقیدتی خویش را کنار مینهد و با “فلسفه به مثابه فلسفه” مواجه میشود ولی “چهره ماندگار فلسفه در ایران” از این قابلیت بیبهرهاست. دینانی در مواجهه با پیشفرضهای دینی و عقیدتی خویش ترجیح میدهد عقلانیت فلسفی را ترک نماید نه آن پیشفرضها را!
کسی که بتواند در حوزه اعتقادات دینی، از تعقل، به منزله عقلانیت فلسفی و نه به منزله عقلانیت ابزاری، امتناع نماید قطعا میتواند در حوزه اعتقادات ملی (!) نیز از تعقل امتناع نماید. از اینرو هیچ هم عجیب نیست که دارنده عنوانهایی همچون “استاد بازنشسته فلسفه”، “فیلسوف برتر ایران” و “چهره ماندگار فلسفه در ایران” در دام توهمات ایرانشهری میافتد و ادعا مینماید که وقتی اروپا در توحش به سر میبرد و عربها در جاهلیت به سر میبردند، ایرانیان باستان با یونانیان گفتگوی فلسفی داشتند و کوروش داشتند و منشور حقوق بشر!
این سخنان در حالی بر زبان “فیلسوف برتر ایران” جاری میشود که حتی یک کتاب فلسفی و حتی غیرفلسفی از ایران باستان بر جای نمانده و حتی یک فیلسوف یونان باستان از گفتگوی فلسفی با فلاسفه ایران باستان (!) در حد یک جمله هم سخن نراندهاست! بماند که شخصیت خیالی کوروش هم بیشتر از اینکه با منابع تاریخی همخوانی داشتهباشد زاییده توهمات ایرانشهری و پانایرانیستی است ولی جناب “فیلسوف برتر ایران” که در حوزه اعتقادات دینی سالهاست از تعقل فلسفی امتناع میورزد و عقل را صرفاً به عنوان ابزاری برای اثبات پیشفرضهای اعتقادی و دینی خویش به کار میگیرد، در حوزه اعتقادات ملی (!) نیز همین کار را میکند و به جای روی آوردن به خرد انتقادی اسیر توهمات ایرانشهری میشود!