گادتب: ابراهیم دارابی از اساتید برتر ریاضی است که علاوه بر ترجمه چهارده جلد کتاب ریاضی، تالیف پانزده جلد کتاب ریاضی را نیز در کارنامه دارد. این نابغهی اردبیلی علاوه بر ریاضیات از نامداران عرصه ادبیات نیز بوده تالیف بیست جلد کتاب ادبی را در کارنامه دارد که رمان 1270 صفحهای «اشک سبلان» شاهکار آنهاست.
ابراهیم شش ساله بود که مادرش مُرد و بچههای ده، شش و چهار ساله و شش ماهه را تنها گذاشت و ابراهیم نتوانست به مدرسه برود. با این وجود ابراهیم خوششانس بود که برای یک سال هم که شده زندگی در اتمسفر حکومت ملی را تجربه کرد و امور آذربایجان به دستان باکفایت فرقه دموکرات افتاد و آنها اعلان عمومی کردند که بازماندگان از تحصیل هم میتوانند به مدرسه بیایند. دارابی در این خصوص میگوید «سال تحصیلی 1324-25 نُه ساله بودم و با برادر کوچکترم در کلاس اول ثبت نام کرده و درس خواندم. اگر بگویم با همان یک کلاس تحصیل باسواد شده بودم، اغراق نکردهام.» .البته که دارابی اغراق نکرده و دیگر همسالان او مانند ساعدی نیز در مورد آن یک سال چنین گفتهاند و نتایج آن تحصیل یکساله هنوز نمایان است.
خبر کوتاه و سنگین است. «تراکتور به ایستگاه آخر رسیده و منحلش میکنند». اصل خبر مربوط به ماهها پیش است که امثال نظمی و الیاسی به فدراسیون آسیا نامه زده گفته بودند که دیگر تیمداری نمیکنند ولی از ترس عواقب این اتفاق اقدامات کارشکنانه خود را تکذیب کردند. حالا هوادارانی که پیش از همه وزرش باد سرد شرقی را حس کرده بودند پردهها را انداخته خبر را فاش میکنند و مدیران با گفتن «پنجره بسته است و فلانی مصدوم. به هئیت فوتبال میدهیم، مالک میرود، مس ورزقان میآید» میخواهند خبر را به صورت قطرهچکانی داده از عواقب آن بکاهند و نمیفهمند که قرار نیست عواقب انحلال تراکتور بصورت یک اتفاق آنی باشد.
اگر ذهنمان یاری کند و کارنامه دوازده ساله این تیم را مرور کنیم خوب میفهمیم که این تیم همان سال اول کارش را کرد و مانند سال 24 تاثیری ماندگار گذاشت. بعد از سال اول، دشمنان درصدد انحلال تیم برآمدند فقط از دیگ جوشان استادیوم سهند ترسیده عقب نشستند و این تعطیلی کرونایی استادیوم فرصت را به آنها داد تا بقول معروف «سگ را باز کرده و سنگ را ببندند».