گادتب: همچنانکه البرز و زاگرس رشتهکوههایی هستند که قلههایی را در خود جای دادهاند، ساوالان نیز نام یک قله نبوده و نام رشتهکوهی به طول 70 کیلومتر و عرض 45 کیلومتر است که قلل زیادی در آن جای دارد و اطلاق لغت ساوالان به یک قله خاص درست نیست. ولی اکثر افراد بلندترین قلهی این رشتهکوه را که دریاچهای نیز دارد، ساوالان میشناسند. درحالیکه نام آن قله سولتان یا سلطان است که بعضا به آن سولتان ساوالان نیز میگویند.
صمد چایلی در کتاب کوههای آذربایجان مینویسد که نام این قله سولتان یا همان سولوتان بوده که در ترکی به معنی زیبایی سپیده، کوه آبدار یا کوه دارای دریاچه است و غلامحسین ساعدی در کتاب خیاو یا مشکینشهر مینویسد که مردم این کوه را سلطان لقب دادهاند. از آنجا که کوههایی دیگری با نام سولتانبود در سراب و سولتانداغی در اوسکو وجود دارند؛ فرض سلطان بودن این اسامی کمرنگتر میشود.
کمتر کوهی وجود دارد که به اندازه ساوالان در افسانه، ضربالمثل، بایاتی، داستان و شعر عامیانه مقدس و محترم شمرده شده باشد. دریاچه آتگؤلو یکی از مکانهایی بوده که الهام بخش افسانههای زیادی شده است. صمد چایلی مینویسد: «اهالی ساوالان روایت میکنند که هر سپیده دم، اسب کوراوغلو از دریاچه ساوالان بیرون آمده و گمشده خود را میجوید». غلامحسین ساعدی مینویسد که «در افسانهها، هرچند مدت یکبار، اسب سفید و بزرگی از ته این استخر بالا آمده، روی آب شنا کرده و شیهه بلند سر میدهد. و دوباره به ته استخر میرود. عدهای میگویند این اسب بابک (قاراقاشقا) است که برای پیداکردن صاحبش از دیار تاریکیها ساعتی پیدا و بعد ناپیدا میشود و با شیهه بلند گمشدهاش را آواز میدهد.»
دست طبیعت در دامنهها و درههای ساوالان، تصاویری شبیه حیوانات آفریده و شاعران زیادی در وصف این مجسمهها و افسانههای مرتبط با آنها شعر سرودهاند:
اوبالاردا یاشایانلار بو سؤزو نقل ائلهییرلر
ایلده بیر یول قاراقاشقا گؤرونور بوردا دئییرلر.
او دا، بابکسیز اؤز آزادلیغینی سئومهدی لاکین
صاحبین تاپماغی آختارماغیلا اولمادی مومکون
باتلاغان بو گؤلو تاپدی، اؤزونو آتدی بوغولدو.
بو گؤلون آدی دوغولدو.
گؤرورم بیر قایانین اوسته دایانمیش قوجا قارتال
اودا داشدان یونولوب، وای بو نه احوال بو نه تمثال؟
بابکین قارتالی بو اولمایا؟ دورموش بئله بیحال؟
آتگؤلوندن چیخیبان چئورهسینه بیر باخار آغلار
اوندا شیمشک شاخار آغلار.