گادتب: تعارض بین سنت و مدرنیته در اکثر حرکات اجتماعی ایران خود را نشان داده است. مدتها پیش از انقلاب ۵۷ نیز مخالفان مدرنیته به جنگ با آن برخواسته بودند که در این انقلاب موفق به برانداختن همه مظاهر آن شدند. جلال آلاحمد مدرنیته را در نهایت عاملی برای سلطه غرب میشمرد و شریعتی به استفاده گزینشی از اندیشه غربی و مدرنیته باور داشت. بازرگان صرفاَ در پی تداوم فرآیند مدرنیزاسیون با حذف استبداد پیشین و توجه بیشتر به زمینههای سنتی فرهنگ جامعه بود. این اندیشهها به مذاق طیف بسیار گستردهای از افراد جامعه مانند روستائیان و محلات فقیر شهرها که هنوز نتوانسته بودند با مظاهر تجدد آشتی نمایند خوش آمد. برای همین عمده شرکت کنندگان اعتراضهای ۵۷ روستائیان بودند.
با کنار رفتن طیفهای شهری موثر در جریان اعتراضها بعد از ۱۷ شهریور همه چیز به یک انقلاب روستایی تبدیل شد. برای مثال در شهری مانند مشکین افراد موثر در تحریک مردم همه روستایی بودند و در گیری معترضان با نیروی نظامی در خیابان سازمان فعلی که آن روزها حومه شهر و مسیر رفت و آمد روستاییها به شهر بود صورت گرفت و هر هشت نفر جان باخته تظاهرات روستایی بودند.
شاید علاقه شاه به مدرنیزه کردن کشور یا ترس او از شورشهای دهقانی مشابه انقلابهای کوبا و چین باعث انجام اصلاحات ارضی شد. ولی هرچه بود این اصلاحات بسیاری را از روستاها به شهر کشاند و در جریان وقایع سیاسی و اجتماعی و محرومیت خودشان قرار داده و آکنده از خشم و نفرت کرد. روستاییان سالها بعد از اصلاحات احساس کردند که همه وعدههای داده شده دروغ بوده است. آنها ابتدا متوجه شدند که ۴ هکتار زمین تخصیصی کفاف زندگی را نمیکند و یا باید مالک ۷ هکتار زمین باشند و یا قشر جوانشان را برای برخورداری از زندگی خوب شهرهای رو به ترقی مهاجرت دهند. زندگی در محلههای فقیر نشین و پرجمعیت چیزی بود که نصیب آنها شد و آن وعده هم دروغ از آب در آمد.
خفقان ۲۵ ساله همه اتحادیههای کارگری آزاد، انجمنهای حرفهای مستقل و احزاب مخالف دارای سازمانهای ریشهدار را که همگی خواستگاه شهری داشتند از بین برده بود. برای همین هرچه نهادها و احزاب شهری تلاش کردند تا مانع رادیکال شدن شعارها شوند و روند اعتراضها را در مسیر توافق با رژیم ادامه دهند، نتوانستند. آنها در میان روستاییان مهاجر مخاطبی نداشتند و سرکوب نیز توان عمل فراگیر را از دست آنها درآورده بود. برای همین تلاشهای شاه و شریف امامی را برای گفتگو با اصلاح طلبان میانهرو به بن بست رسید.
انقلابیها نیز ضدیت با مدرنیته را به صورت ساده شدهی مخالفت با شهریت، مخالفت با تجمل و تلویزیون به معترضان تفهیم کردند. آنها شیطان بزرگ و شیطان دست نشانده آن را عامل رونق تلویزیون، تجمل گرایی، مصرف گرایی و آزادی زنان عنوان کرده و طبقات متوسط و بالای شهری را نیز پیرو آنها معرفی میکردند. برای همین بود که شریف امامی برای جلب رضایت معترضان پست امور زنان کابینه را منحل کرده و یک وزارت مشاور و سرپرستی اوقاف تشکیل داد.
شاید برای همین بوده است که حکومت برآمده از انقلاب ۵۷ نیز در دهه اول، به روستاها به منزله بنیان فرهنگ ملی و پاسدار آداب و روسم سنتی مذهبی و ملی دربرابر شهرهایی که مصرف گرایی و غرب زدگی آنان را به فساد و انحطاط کشانده بود مینگریست.