
گادتب: شمارۀ دوم فصلنامۀ آگاهی نو اخیراً منتشر شده است. سرمقالۀ اینشماره جالب است. جالبتر این است که به محمود افشار تقدیم شده است. البته این تقدیم، کاملاً بهجاست و جای تعجب ندارد. در واقع، نامی که میتوان بهاین سرمقاله داد، حداقل بهزعم بنده، نوعی نژادپرستی و ملّیگرایی افراطیِ فارسمحورانۀ بزکودوزک شدهایست که تفاوتاش با آنچه که امثال محمود افشار در اوایل قرنی که اخیراً پشت سر گذاشتیم، تبلیغ و ترویج میکردند، تنها در همین «بزکودوزک»کردن و «بازی با کلمات»اش است. امثال محمود افشار برخلاف امثال محمد قوچانی، در لفافه سخن نمیگفتند و دیدگاههایشان را، هر چه که بود، بدون بازی با کلمات و طرح مطالب نامنسجم، بیان میکردند؛ و در آنعصر چنینسخنانی باتوجه بهشرایط متلاطم و ملتهبِ پس از مشروطه، طرفدار داشت و سیاست رسمی حکومت نیز بود. اکنون نیز هرچند سیاستهای رسمی بعد از گذشتِ چهاردهه از انقلاب سال ۱۳۵۷ در اینحوزه تغییر چشمگیری نداشته، اما گمان نمیکنم میزان اقبال و استقبال از چنین سخنانی در عصر فعلی، و در جامعۀ متحولِ متکثرِ متفکرِ کنونی، بههمان اندازۀ تقریباً یکصدسال قبل باشد.
بنده بنا ندارم جزبهجزِ مطالب جناب قوچانی را عیناً در اینجا آورده و بهچالش بکشم. این ساختار و این قاعده، بهدلایل متعدد، کاربردی در اینجا نمیتواند داشته باشد. قصد حقیر، طرح چند پرسش ساده درمورد کلّیات موضوعات مطروحه در سرمقالۀ موردنظر از محضر شریف جناب محمد قوچانی -که اتفاقاً قلم و اسلوب نوشتاریشان را خیلی دوست دارم- است. امیدوارم اما انتظار ندارم پاسخگو باشند.
جناب قوچانی!
مقصود از مفاهیمی مثل «روزنامهنگاری ملّی»، «مجلۀ ملّی»، «روشنفکر ملّی»، «اقتصاد ملّی»، «آگاهی ملّی»، «زبان ملّی»، «حکومت ملّی» و…، که بهزعمتان جای برخیشان خالی است، برای برخیشان نماد تاریخی و احیاگر قائل شدهاید و برخیشان را «گمشدۀ روزگار ما» تلقی کردهاید، دقیقاً چیست؟
آیا تلقیتان از «وحدت ملّی» بهاندازهای تقلیلگرایانه و کجفهمانهست که تحقق آن را در گرو انحصارگرایی فارسمحورانه میدانید؟ این سیاستگذاری انحصاری، که قریب بهصدسال است سفتوسخت اعمال میشود، موجب تحقق «وصل ملّی» شده است؟ یا سبب «فصل ملّی»؟ امروز که ۲۲ فروردین ۱۴۰۰ است، اگر یک نظرسنجی ساده صورت گیرد، چند درصد از تُرکهای ایران، کُردهای ایران، عربهای ایران، بلوچهای ایران، لُرهای ایران و دیگر ملل و اقوام غیرفارس، بهماندن در چهارچوب ایران رأی میدهند و استقلال نمیخواهند؟
وحدت ملّی با رویکرد تکثرگرایانه و با بهرسمیتشناسی زبان، فرهنگ و تاریخ ملل و اقوام غیرفارسِ ایران در کنار زبان فاخر فارسی تحقق مییابد؟ یا با بهحاشیهراندن اینان و قائلیتِ انحصار برای زبان و فرهنگ و تاریخ فارسی؟ اگر با مورد دوّم همدل هستید، با شرمندگی باید خدمتتان عرض کنم کمترین و کوچکترین نسبتی با واقعیاتِ بطن و متن جامعهای که در آن زندگی میکنید، ندارید، و صرفاً در ساختوبافتهای ذهنی بهسر میبرید. بماند تجربۀ کشورهای توسعهیافته در اینخصوص.
چرا بهزعمتان «ایران» یعنی «فارس»؟ فرضاً که تلقیتان درست! در اینصورت، چرا اصرار دارید تُرک و کُرد و عرب و بلوچ و غیره را بهزور نگه دارید و اسم خندهداری هم بر آن بگذارید و بگویید «وحدت ملّی»؟ یا «جلوگیری از تجزیهطلبی»؟!
بهجز عبارت عوامفریبِ بیمصداقِ «اسفناکتر»، نفرمودید اشکال حمایت صادق زیباکلام از رفراندوم استقلال کردستان عراق و یا خوشحالی ایشان از باخت تیم ملّی بخاطر انگیزههای نژادپرستانۀ ایرانی، دقیقاً چیست و با چهاستدلالی قابلیت ردّ دارد؟ یا دقیقاً اشاره نکردید که چرا نظر فائزه هاشمی درخصوص انتخابات آمریکا نادرست و «غیرملّی» و «مغایر با آزادیخواهی» است؟ و چراهای بیپاسخِ متعددی که مجال و حوصلۀ پرداختن بهشان نیست. مطلب شما بهنظر حقیر صرفاً یک عوامفریبی است که با قاعدۀ «فلان مسئله، این نیست، آن است» نوشته شده است. این، بازهم نشانگر رویکرد غیرواقعگرایانۀتان بهجامعهایست که «تغییر» کرده و زمان باور به چنینسخنانی در آن گذشته است.
تکلیف خواننده با حضرتعالی آنجایی روشن میشود که اولاً سرمقالۀتان به محمود افشار تقدیم میشود و میشود مدحیهسرایی برای ایشان، و ثانیاً همسویی کاملتان با اندیشههای آنمرحوم،که مصداقِ بیبروبرگردِ نژادپرستیِ افراطی بود.البته نتوانستید و یا نخواستید به«جشن کتابسوزانِ» محمدرضا پهلوی در آذرماه سال ۱۳۲۵ در تبریز بعد از سقوط فرقۀ دمکرات آذربایجان و ریختهشدنِ خونها و بریدهشدنِ سرهایی اشاره کنید که هنوز هم شاهدان زنده دارد. البته احتمالاً آناقدامات از نظرتان هیچ اشکالی نداشتند و در جهت تقویت «وحدت ملّی»انجام گرفتند.
(انتشار مقالات به معنای تایید نظر مؤلف از سوی گادتب نمی باشد)