گادتب: نویسنده رمان «کؤچ» اسامی قدیم ترکی مانند بکیل، بئیرک، بئیبک، قوتلوق، دورسون، اوغور، آلای، آردیج، اورال، ساراج و… برای شخصیتها و اماکن کتاب خود برگزیده و از میان آنها اسم پسرانه اوروف که هنوز در میان ترکها به وفور یافت میشود توجه مرا جلب کرد.
شوربختانه ماموران سجل احوال یا سفیران شوونیسمی که سال 1305 به شهرها و روستاهای ما آمدهاند با شنیدن این نام کهن ترکی آن را تحریف کرده و آن را بصورت روحاله ثبت کردهاند. این تحریف تا امروز ادامه دارد و جاهلانی فکر میکنند که ما ترکها روحاله را اوروف تلفظ میکنیم و از این هم ابزاری برای تمسخر میسازند در حالیکه لغت اوروف قرنها پیش از حضور این ماموران اداره سجل وجود داشته است.
این نام پسرانه در ترکی قدیم و میانه بصورت اوروق/ اوروغ دیده شده و دیوان الغات الترک آن را بذر، دانه و تخم معنی کرده است. به جوانه زدن کشتزار و غنچه بستن درختان میوه اوروغلاندی و به درآوردن هسته میوهها اوروغلادی و به درخت تناور اورغا گفته شده است. هنوز به اسب اصیلی که برای گرفتن نژاد پرورش داده میشود اوروق آتی یا اوروف آتی گفته میشود. از مشتقات این لغت، اوراغوت نیز در دیوان الغات به معنی آرواد (زن) آمده که این لغت هم توسط ترکیستیزان جاهل بصورت توهینآمیز عورت نوشته میشد. میرزا مهدیخان استرآبادی در لغتنامه سنگلاخ لغت آرواد را اوراقچی نوشته است.
دیوان برای لغت اوروق در تداوم مفهوم بذر مفاهیم قوم و خویش را نیز ذکر کرده و آن را اوروق- توروق ثبت کرده و سنگلاخ و لغتنامههای دیگر مفهوم نسل و تبار، ایل و عشیره و سلاله و خاندان را برای اوروق- توروق آوردهاند و ما هنوز هنگام اشاره به خویشان و طایفه یک فرد از عبارت طایفا- تیریق استفاده میکینم که تیریق همان توروق است. ترکمنها هنوز به نسل اوروق و به کسانی که از یک نسل باشند اوروقداش میگویند و قشقاییها در عبارت اوروفونا دوشموش، اوروف را به معنی دنباله و تداوم یک فرد بکار میبرند.
با این تفاسیر اوروف ربطی به روحاله نداشته و از اسامی ترکی قدیم است که مفاهیمی مانند تداوم نسل و تبار دارد و دشمنان هویت ما آن را روحاله کردهاند.