گادتب: رفسنجانی بارها در خطبههای نمازجمعه به پاسدارانی که از جبهه برگشته بودند توصیه کرد که جنگ دیگر تمام شده و باید دوباره به زندگی برگردند. باید پولدار شوند تا تلویزیون رنگی بخرند. آن قدر پولدار شوند که اگر بچههایشان از دانشگاه سراسری قبول نشد توان ثبت نام آنها را در دانشگاه آزاد یا دانشگاههای خارج داشته باشند. طرف مقابل از صحبتهای او خوشش نمیآمد و او را به رفاهطلبی و دوری از آرمانها محکوم میکرد.
جنگ جاذبه عجیبی دارد و اگر فردی بدان مشغول شود دیگر توان دل کندن از آن را نخواهد داشت و برای همین است که هربرت اسپنسر ملتها را به دو گونه جنگجو و صنعتی تقسیم میکند. جنگ طلبان از پس هر جنگی، خواهان جنگ دیگری میشوند و به جایی میرسند که تعریفشان از زندگی چیزی معادل جنگ میشود؛ زندگی، جنگ و دیگر هیچ.
با نگاه به زندگی تروریستها و مجاهدان گروههای شبه نظامی منطقه میبینیم که آنها بیش از هرچیزی با زندگی سرجنگ دارند و به دوستداران زندگی به چشم انسانهای سستعنصر و فریب خورده دنیا مینگرند و دنبال جنگی هستند که در آن شرکت کنند و اصلا طرفین درگیری برایشان مهم نیست. جنگ آنها را مسحور خود کرده و برای همین است که نزار قبّانی در نامه به یک مرد مسلح مینویسد:
«مسلح عزیزم: آیا میتوانی به آسانی تفنگ را از یاد ببری و بار دیگر مثل ما آدم بشوی؟ آیا میتوانی اگر کنفرانسی در دانشگاه ایراد شود، آن را گوش دهی؟ اگر کارمند باشی، آیا میتوانی با روی خوش از مردم استقبال کنی؟ آیا میتوانی با زنی شام بخوری و عشقت را به او ابراز نمایی و وقتی جواب رد شنیدی دوباره او را به منزلش برسانی؟ اگر اتومبیل برانی آیا میتوانی به مقررات راهنمایی و رانندگی احترام بگذاری؟ برای به دست آوردن بلیط سینما، آیا حاضری مانند دیگران در صف بایستی؟
مسلح عزیزم: این نامه را برای تشکر و خداحافظی به تو مینویسم، وقت آن است که حق داشته باشی مرخصی بگیری و فراریها هم حق داشته باشند به خانههایشان برگردند. بطور قطع ما اشتیاق دیدارت را نخواهیم داشت ولی مسلما کینه تو را به دل خواهیم داشت و کوشش خواهیم کرد تو را بشناسیم و آن تاریخ سیاسی و اجتماعی و روانی که تو را از مدرسه و خانه و دانشگاه به پشت یکی از کوهها و سنگرها کشانید را یاد بگیریم».
حال که جنگ قاراباغ فعلا به ایستگاهی رسیده، نیروهای مسلح داشناک در گوشهای کز کرده و آوارگان آذربایجان به خانههایشان برمیگردند ما هم شادمانه به خانه برگردیم. به همان دردهای همیشگی، به آشنایانی که در چنگال کرونا گرفتارند و دوستانی که تمامی اندوختههایشان در سامانه بورس به دام افتاده و به کشوری که ممکن است روزهای سختتری را تجربه کند. با این تفاوت که این بار پیروزی آذربایجان بر ارمنستان روحیه مضاعف و اعتماد به نفس بالاتری را نصیبمان کرده و اتخاذ سیاست حسابگرایانه آذربایجان در مقابل روسیه دروازههای واقعگرایی را نشانمان داده است.