گادتب: اندیشمند آمریکایی لینتون، در جنگ جهانی اول در تیپ ۴۲ ارتش آمریکا خدمت میکرد. چون این تیپ از ایالات مختلف بود و هر کدام پرچم مخصوص به خود داشتند، ستاد مرکزی اسم این تیپ را رنگین کمان گذاشت.
شش ماه بعد ازاین نامگذاری، تقریبا همه پذیرفته بودند که پیدایش رنگین کمان درآسمان برای این تیپ شانس میآورد. سه ماه بعد گفته شد که هر وقت این تیپ وارد کارزار میگردد علیرغم شرایط نامساعد هواشناسی، در آسمان رنگین کمان دیده میشود. با وجود اینکه حمل نشانهای غیرنظامی علامت شکست در جنگ بوده و یک نوع تنبیه به شمار میرفت اما همه سربازها، نشان رنگین کمان را روی وسایل شخصی خود حک کردند.
لینتون شش سال بعد از جنگ، برخی از همرزمان خود را دید که نشان رنگین کمان را در اتاق خود نصب کرده، هر شب نسبت به آن ادای احترام میکردند. برخی بازگشت سالم خود از آن جنگ مخوف را مرهون شانسی میدانستند که رنگین کمان به آنها داده بود.
تختهسنگهای مقدس اقصا نقاط جهان که هر کدام معتقدانی برای خود یافتهاند چیزی شبیه این یافته لینتون هستند و بعید نیست بنای پاسارگاد نیز روزی مکان مقدسی شود که عدهای برای طواف، نذری و شفای عاجل به آن مراجعه کنند. اصالت بنا و کسی که در آن خوابیده ربطی به میزان قداست آن نخواهد داشت زیرا موسولینی گفته که اسطوره هیچ نیازی ندارد تا ریشه در واقعیت داشته باشد، باور داشتن بدان کافی است تا آن را به یک قدرت سختجان تبدیل کند.
خاصیت اصلی این اماکن مقدس، پیوند دادن مومنانش به همدیگر و ساخت «ما»ی مشترک برای کسانی است که حول آن طواف میکنند و کسانی که به هر دلیلی (مانند فروپاشی هویتهای جمعی سنتی در برابر مدرنیته و عدم رشد فردیت) خود را بیپناه حس کنند دنبال شئیی خواهند بود که حول آن جمع شده، به همدیگر گره خورده و از دیگران متمایز شوند.
ظهور پدیده کوروش برای غیرفارسهایی که درصدد ساخت هویت جمعی خودشان هستند امر مبارکی است زیرا تا وقتی که هر دو گروه فارس و غیرفارس سینهزن یک مسجد باشند ساخت هویت جمعی مستقل برای غیرفارسها سخت خواهد بود، ولی اگر آنها روانه معبدی شوند که احتمال سجده ما بدان اندک باشد، نصف راه ساخت هویت ویژه «ما» پیموده شده است. در فقدان معبد مشترک «حقوق بشر» ذات معبد مهم نیست، مهم این است که دو طرف معابد جداگانهای داشته باشند.