گادتب: از آنجا که زبان فارسی بیشتر از طریق حکومتها و امپراطوریهای تورک قرون میانه تبلیغ و بسط یافته است، بخش اعظم ادبیات فارسی نیز شامل مدح و ثنای سلاطین، پادشاهان و امیران تورک است که به تأسی از فرهنگ باستانی گاهی به صورت تشبیه و استعاره تا مقام خدا نیز ستایش شدهاند.
بدینترتیب کلمهی تورک در ادبیات فارسی با بار معنایی مثبت و به معانی مختلفی چون خدا، روز، هدایت، روشنایی، عقل، قوت، فداکاری، زیبایی و …؛ و در مقابلِ تورک، کلمهی هندو به معنی نوکر، عبد، سیاهی، ظلمت، زشتی، کفر، تاریکی، سفسطه و … به کار میرفته است.ذیلاً چند مثال در این زمینه ارائه میشود:
شهرستانی در «ملل و نحل»: «گروهی از صوفیه معتقدند خداوند را به شکل تورکی قبا بسته دیدهاند».
مولوی خدا را به تورک تشبیه کرده و «آب و گل»، انسان خاکی، را به عبادت او دعوت میکند:
«صدقو من لیس یرجو خیرکم
لا تضلوا لا تصدوا غیرکم
پارسی گوییم هین تازی بهل
هندوی آن ترک باش ای آب و گل»
«ترک فلک گاو را بر گردون ببست
کرد ندا در جهان کی به سفر میرود»
یعنی، خداوند بروج را آفرید.
«جان ملک سجده کند آن را که حق را خاک شد
ترک فلک چاکر شود آن را که شد هندوی او»
در جای دیگر، تورک را مظهر فداکاری و جانبازی و تاجیکان را نماد رخوت و لالایی معرفی نموده، میگوید:
«به ترک تورک اولیتر سیهرویان هندو را
که ترکان راست جانبازی و هندو راست لالایی» ؛ مولوی پیامبر عشق را هم تورک میداند و میگوید:
«دهان عشق میخندد که نامش ترک گفتم من
خود این او میدمد در ما که ما ناییم و او نایی»
مولوی عقل و معنا را تورک و سفسطه را هندو میخواند:
«رها کن حرف هندو را، ببین ترکان معنی را
من آن ترکم که هندو را نمیدانم نمیدانم»
مولوی روشنایی و زیبایی را تورک و ظلمت و شب را هندو میداند:
«ترکی کند آن صبوح و گوید
با هندوی شب به خشم سن سن!
ترکیت به از خراج بلغار
هر سن سن تو هزار رهزن»
و یا زیبایی چشمان را به تورک تشبیه میکند:
«پیش آن چشمهای ترکانه
بندهای و کمینه هندویی»
و حافظ می گوید:
«بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
هلال عید به دور قدح اشارت کرد»
یعنی، خداوند رمضان را تمام کرد و شوال رسید.
و خاقانی نیز چنین می سراید:
«جهانداران که ترکان عام دارند
به خدمت هندویی بر بام دارند
من آن ترک سیهچشمم بر این بام
که هندوی سپیدت شد مرا نام»
عطار:
«ترک فلک غاشیهی ما کشد
زآنکه نه با اسب و نه با ساختیم»
«ترک فلکش به جان همی گفت
کای من ز میان جانت هندوی»
خواجوی کرمانی:
«گرچه آن ترک ختا ، هندوی خویشم خواند
ترک مهروی فلک هندوی کرای منست»
«مشنو که گر آن طرهی زنگیوش هندوست
ترک فلکی بندهی هندوی تو نبود»
«خان اردوی فلک را کآفتابش مینهند
بوسهگاهی نیست الا کوکب بشماق او»
«ترک عالمگیر و عالم را مسخر کرده گیر
و ابلق ایام را در زیر زین آورده گیر»
سلمان ساوجی:
«آسمان از جبهه اکلیل مرصع بر گرفت
ترک گردون اندرین ماتم کلاه از سر گرفت»
انوری در مدح ناصرالدین طاهر:
«ترک من ای من سگ هندوی تو
دورم از روی تو، دور از روی تو»
عبید زاکانی در مدح شاه شیخ ابواسحاق:
«گل باز جلوه کرد بر اطراف جویبار
ای ترک نازنین من ای رشگ نوبهار»
فرخی سیستانی در مدح سلطان محمود غزنوی:
«برکش ای ترک و به یک سو فکن این جامهی جنگ
چنگ بر گیر و بنه درقه و شمشیر از چنگ»
▪︎ در مدح سلطان مسعود:
«ترکان که پشت و بازوی مِلکاند و روزگار
هستند گاه حمله بزرگان کارزار»
و اینگونه مشاهدهی عظمت و قدرت مسحور کنندهی تورکها، شاعران را از کاشغر تا مدیترانه ثناگوی تورک کرده و تمام خوبیها را به تورک منسوب نموده بود.
اما از ۱۵۰ سال قبل، به دستور انجمن آریایی که فراماسونهای انگلیسی در هند تأسیس کردند، تخریب هویت و وجههی تورکها برای هویتزدایی و سلب اعتماد به نفس مردم منطقه توسط اذناب منطقهای فراماسونری، جریان پانایرانیسم، شروع گردید.