شنبه , آوریل 20 2024
azfa

شریفه جعفری: گرنگهدار من آنست که خود می دانم / شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد‎

گادتب:  سوالی چند از از «هنرمندان و نویسندگان ایرانی» که برای ایجاد صلح در قره باغ  بدون محکوم کردن جنایات طر ف متجاور و اعاده حقوق ضایع شده بر آواره شدگان از خاک و دیارشان . بیانیه صادر کرده اند و از مجامع بین المللی خواستار کمک نموده اند.

 ما تا به امروز اینگونه باور کرده ایم که  اصلی ترین هدف هنر و هنرمند به  اعتلا رساندن  درجه انسانیت و تلقین  ارزشهای انسانی به جامعه است ، در تمام فیلمها و سریالهایی که دیده ام هدف نویسنده ، سرمایه گذار ، تهیه کننده، کارگردان و بازیگر چه آنهایی که نقش منفی و چه آنهایی که نقش مثبت را بر عهده می گیرند هدفشان نشان دادن واقعیتهای زندگی ، ایجاد روحیه حق طلبی ،  تزریق جسارت در حق گویی و گرفتن حق خویش با چنگ و دندان از دهان متجاوز و زورگو و بالا بردن ارزشهای انسانی و معنوی در زندگی است،

اکنون از خود می پرسم که آیا این هنرمندان ذره ای خود تحت تاثیر کارهای خودو  رسالت هنر قرار نگرفته اند!؟

آیا آنها همه خود بازیچه شده اند؟ آیا آنها خواسته اند دوباره خود را نشان بدهند بدون در نظر گرفتن حقیقت انسانی و وجدانی مسئله ؟

شاید خواستند از “گلشیفته فراهانی” که  عنوان اول رسانه های و سایتهای اینترنتی آریایی پرستان شده است کم نیاورند  و دوباره نامشان در رسانه ها اینگونه مطرح شود،  و یا نه، واقعا خواستند کاری انسان دوستانه بکنند و به قول خودشان جلو کشته شدن انسانهای بی گناه را بگیرند ، شاید اینگونه باشد،  اما چرا باید اینگونه باشد ؟ آیا آنها نیز همه تحت تاثیر تبلیغات رسانه های خود بازیچه شده ، رسانه هایی چون بی بی سی فارسی و امثالهم که همه و همه  به ظاهر از ترس تجزیه ایران و به خاطر حفظ ایران جای  حق و باطل را  باهم عوض کرده اند حتی  خود دست راست باطل هستند و شبانه روز در بطن و ظاهر خویش ترک ستیزی و آذربایجانی کشی می کنند؟

آیا اینها نیز آسیمیله تبلیغات این رسانه ها شده اند، می گوییم امکان دارد، این مسئله امری عادی است، مغز  انسان تحت   تبلیغات مستعد تغییرات است.  اما در  افرادی که فقط  امکان دسترسی به یک و یا چند رسانه با یک  اندیشه و هدف، دسترسی داشته باشند، مثلا عده ای بیشتری  از افراد در ایران افکارشان را از چند کانال مختص به جمهوری اسلامی و عده ای نیز که از رسانه هایی که از جمهوری اسلامی نفرت دارند به رسانه های  در ظاهر مخالف رژیم پناه برده اند انتظاری بیش نمی توان داشت اما سخن اینجاست این  افراد امضا کننده گان  بیانیه، معمولا باید از دنیا و حقیقتهای به اتفاق افتاده در آن خبر داشته باشند کور کورانه با تعصب آریایی  زیر هر نوشته یا بیانیه ای که حق را فدای باطل می کند امضا نیاندازند .

حالا بگذریم از “گلشیفته فراهانی” او یک بازیگر است، بازیگری که می تواند توسط رسانه ها و افراد و گروههای  ضد آذربایجان و طرفدار ارمنستان اینگونه باور کرده باشد و با استفاده از شهرتش  از او استفاده کنند،  زیرا گلشیفته همان گلشیفته ای است که دو سال پیش همان طور که در دنیای مجازی پخش شده بود با تکرار صحبتهای یک آذربایجانی  گفت«  آذربایجان بیر اولسون مرکزی تبریز اولسون»

  پس نتیجه می گیریم که  به گلشیفته آموزش داده اند، اینگونه بگوید او کم تجربه است و صرفا یک بازیگر. مشخص است نه فرصت جستجوی حقیقت مسئله ، نه مطالعه و نه دارای سواد بالا در این مسئله است .   نمی توان  گفت که  او بد است و یا خوب است . او صرفا یک بازیگر است که هنوز راه طولانی  برای کسب سواد و  شعور حقیقت گویی و دفاع از طرف مستحق را دارد.

اما سوالات زیادی در ذهنم است که از افراد هنرمند و نویسنده  که با تجربه تر هستند به کشورهای خارجی سفر کرده اند و وقتی می خواهند در مسئله ای قضاوت کنند و بیانیه ای امضاء کنند، باید ابتدا تحقیق کنند و با مطالعه و مطمئن از حقیقت ها به آن کار اقدام کنند .

سئوال : آیا مگر چند سال از اشغال قره باغ  توسط ارمنستان می گذرد ؟ جواب :  27 سال

حالا تک تک افرادی که بیانیه را امضا کرده اند خود را عضو  یک خانواده بپندارند که در 27 سال پیش کسی  با اسلحه وارد خانه شان شود، مادرش را  به خاطر فریادهایش بکشد، آن هم بسیار بی رحمانه و وحشیانه ، بچه های ترسیده و لرزان را سیلی بزند و خانه شان را غارت کند و افراد خانواده  زخمی و بدون امکانات در سرمای هوا به دشت و بیابان پناه ببرند یکی کشته شود، یکی بتواند جانش را نجات دهد و به شهر دیگری فرار کند،

آیا اگر شما آن برادر و یا خواهر و یا پدر یکی از آن خانواده بودی بعد از 27 سال باید فراموش می کردی خانه ات را ، مادر به سلاخی کشیده شده ات  به دست  متجاوز را ؟

 دلت برای خاطرات خانه، محله و خاطرات کودکانه ات تنگ نمی شد؟ با خودت آرزوی برگشتن به خانه خودت را نداشتی ؟ فرض کن آن شخص توی هنرمند امروز هستی که مخاطب این نوشته منی، آیا قبول می کردی عده ای برای

ریخته نشدن خون انسانها و خون آن متجاوز دیروز که در خانه ات مسکن گزیده است، نامه ای بنویسند که بیایید صلح کنید،

این بیایید صلح کنید چه معنایی دارد می دانی ؟ یعنی بگذار حقّت ضایع شود، یعنی حقوق انسانی به درک. 

بگذار خانه ات در تصرف متجاوز بماند، 

بگذار تمام خاطرات کودکی ات که بر روی صفحه تمیز و سفید  آن توسط جلادی خون پاشیده شده است دست نخورده باقی بماند، و تو در غربت زندگی کن و صدایت را درنیار، و در آنجا دنیا را ترک کن!

و بدتر اینکه آن عده دعوت کنندگان به صلح، نامی از جنایت اتفاق افتاده نبرند، متحاوز را ،کسی که  خانه ات را با کشتن خانواده ات ازت گرفته است بدون محکوم کردن  جنایتش و تجاوزش به حریمت، خاکت و خانواده ات ، چشم بپوشند ، و بگویند گذشته ها گذشته، امروز بیایید دست دوستی باهم بدهید و علی بماند و حوضش.

 آیا این کشتن انسانیت نیست؟ بی وجدانی محض نیست ؟ چه انتظاری دارید که دنیا عوض شود ، در ایرانتان عدالت برپا شود و از تظلم جمهوری اسلامی نجات پیدا کنید . شماها که خود بی وجدانی کرده اید با انسانهایی که دینشان ، دردشان و فرهنگشان آمیخته با فرهنگ  قسمت بزرگ ملت تان است و جایش بیفتد می گویید آذربایجان برای ایران بود و هنوزباید به ایران برگردانده شود.

شرم باد بر هنر و هنرمندی تان ، شرم باد بر وجدانتان، شرم باد بر آن فیلمها و آثاری که برای نشان دادن حقیقت حق و باطل ایفای نقش کرده اید . وطن می گویید دل هموطنتان را می آزارید،  روحش را زخمی می کنید و وقتی اعتراض می کند آن را تجزیه طلب و ضد ایران خطاب می کنید!.

این چه گردابی است که گرفتارش شده اید،؟توهم  آریایی پرستی ، ایرانی هخامنشی،  چه می دانم هزاران  توهمی که روز به روز به بادتان می دهد، حیثیتتان را، هنرتان را و وطن تان را نابود می کند، شماها خود با این رفتارهایتان عوامل تجزیه می شوید. با اندیشه ایران یکپارچه تان با کشتن، حقوق همشهری و هموطنانتان که برادرانشان خون گریه می کنند و نمی توانی این حقیقت  (برادری)را با سیاستهای آسیمیلاسیونی بپوشانی .

یادم هست درزمان دانشگاه در درس  تاریخ ادبیات،  استادمان  فلسفه  شعر: « گر نگهدار من آن است که خود می دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد » را  اینگونه تعریف کرده بود.  شعری که متعلق به ابراهیم خلیل خان حاکم شوشا است.

 وقتی آقا محمد شاه قاجار ( خود قاجاریان از ترکان قره باغ بودند) می خواست شهر شوشا را تصرف کند ابراهیم خلیل خان تسلیم نمی شد، آقا محمد خان برایش شعری فرستاد و در آن عظمت خویش وضعیف بودن ابراهیم خلیل خان را در برابر قدرت اش اینگونه بیان کرد :

«  زمنجنیق فلک سنگ فتنه می بارد

تو ابلهانه گریزی به آبگینه حصار؟ 

و یک بیت شعر دیگری که قیقا یادم نیست و فراموشش کرده ام  با مسخره کردن وی شوشا را به شیشه تشبیه کرده بود و گفته بود با سنگ کوچک من حصارت می شکند، ابراهیم خلیل خان در جا و فی البداهه به فرستاده آقا محمد خان می گوید جواب من به سلطان این است که:

«گرنگهدار من آن است که من می دانم

شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد».

این همان شوشایی است که 27 سال در انتظار عدالت الهی و آزادی بوده است شوشایی که حقش ماندن در دست متجاوزان کودک کش نبود . و اینک آن خدایی که آن  روز خلیل خان به آن اعتقاد داشت،  شوشا را نگه داشت وبه  صاحبانش لایق دید .

از شماها و کسانی که بیانیه شما را قبول کرده اند می خواهم تنها چند تا از  فیلمهای کشتار مسلمانان قره باغ و جنایات ارمنیان  درآن  سالها را ببینید، و فرض کنید شما فرزند یکی از آن خانواده ها هستید . آنوقت وجدانتان را ، هنرتان را و اسم و شهرتتان را بر روی میز عدالت بگذارید و بیانیه انسان دوستانه تان را امضاء کنید .

با احترام به خوانندگان عزیز

دوباره امتحان کنید

شعار هواداران معترض در فرودگاه تبریز؛« خاندان زونوزی، ایستمیریخ پولوزی»

گادتب: برخی از هواداران تراختور آزربایجان پس از شکست تیم‌شان مقابل نساجی مازندران با حضور …

تهدید آذربایجان از سوی سپاه پاسداران تروریستی ایران

گادتب: سازمان تروریستی سپاه پاسداران ایران با انتشار ویدئویی کشورهایی که در حمله احتمالی بعدی …

دیدگاهتان را بنویسید