گادتب: تجاوز و اشغالگری ارمنستان و جنایت های ددمنشانه آن در قبال برادران و خواهران همزبان و همسایه مان، سالهاست که افکار و احساسات ترک زبانان ایران بویژه شاهسون های دشت مغان را که اغلب قرابت نسبی و خانوادگی با آن طرف مرز دارند تحت تاثیر قرار داده است. علاوه بر اشغالگری ارمنستان، موشک باران شهرها و مناطق مسکونی آذربایجان که دور از میدان جنگ هستند مخصوصا جنایت وحشیانه «خوجالی سؤی قیریمی» قلبهای ما را عمیقا زخمی و دردمند ساخته و آزادی قره باغ مظلوم و غریب به یکی از بزرگترین آرزوهای مان بدل گشته و مبحث و نگرانی اصلی اهالی دو سوی آراز چایی شده است.
بر همین اساس مادرم که با دقت و نگرانی خاصی اخبار مناقشه قره باغ را دنبال میکند و با آزادی مناطق اشغالی و پیشروی سربازان آذربایجان از شدت خوشحالی در پوست خود نمیگنجد، دیروز سر صحبت را باز کرده و از نگرانی و آرزوهایش در باره قره باغ و ماتم و افسوس خود از شهیدان و مجروحان نظامی و غیر نظامی آذربایجان و از طرفی هم از رضایت و خوشحالی اش از ظفرهای بدست آمده گفته و سفره دل مهربان خود را باز کرده و گفت؛ «خدا همیشه جانب حق است و ظالم را از کرده خود پشیمان میسازد. ارمنستان مادران بسیاری را داغدار کرده و کودکان معصوم را سلاخی و خواهران و برادران ما را از خاکشان بیرون کرده و خود با گستاخی بر خاک ما نشسته است. ما چطور میتوانیم این جنایت و تجاوز و نامردی را تحمل کنیم؟ من که اصلا نمیتوانم قبول کنم و هر کاری از دستم بر بیاید انجام میدهم تا آذربایجان پیروز شده و آذربایجانیها به خانه و وطن خود بازگردند. برای همین به خدای خود نذر کرده ام که قره باغ را آزاد کند و من به شکرانه این رحمت او و پیروزی آذربایجان روزه شکر بجا آورم و به دلم افتاده که خدا صدای مرا خواهد شنید. برای همین بی صبرانه و با آرزو و اشتیاق منتظر آزادی قره باغ و روز ادای نذرم هستم خدایا دعا و نذری تنها کاریست که برای قره باغ از دستم بر میآید و از تو میخواهم به بزرگی خودت قبول کنی و به حرمت چشمهای گریان و در انتظار و در حسرت وطن به سربازان آذربایجان قدرت بیشتری بده تا تمام قره باغ اشغالی را آزاد کنند.»
این متن با الهام از سخنان و احساسات مادرم نوشته شده و آنرا به ملت بزرگ آذربایجان تقدیم میکنم و از حضرت حق میخواهم دعا و نذری مادرم و مادران این سرزمین به درگاه او مورد قبول واقع شود.