گادتب: آنچه در این نوشتهی کوتاه بدان پرداخته میشود نه افشای اسرار پشت پردهی این مذاکرات که این قلم نه بدان آگاهی دارد و نه دسترسی، بلکه اظهار نظری خواهد بود بر اساس فاکتهای عینی و ملموس و بهانهای برای اشارهای گذرا به بیماری مهلکی که گریبانگیر ما تورکها بود و هست.
آمادگی و تمایل جمهوری اسلامی برای مذاکره با سازمانهایی از اکراد بدون هیچگونه توطئهای نشان از قدرتمندی اکراد دارد. واقعیات حاکی از آن است که گسترش شعور ملی در بین اکراد نسبت به دیگر اقوام غیر فارس ایرانی خیلی بیشتر است. ذیلاً چند فاکت عینی برای این ادعا آورده می شوند:
۱. هنگامی که تروریست نامدار عبداله اؤجآلان دستگیر شد، بدون کمک از هلیکوپترهای نظامی و کشته شدن یازده نفر، تظاهرات هواداران وی در دو شهر سویوقبولاغ (مهاباد) و سیناندژ (سنندج) غیر قابل مهار بود. اما در بحبوحهی جنگ قرهباغ که این دانشجو در آصلاندوز مغان که به جهت کاری رفته بود جهت کمک به آوارگان قرهباغ نزدیک سه ساعت معطل شد. در جواب اعتراضم به بسته بودن در محل جمعآوری کمک ایشان گفتند در این سه روز از شروع کار شما اولین و احتمالا آخرین نفری هستید برای پرداخت کمک آمدهاید.
۲. در دانشگاه تهران، بهشتی و … میتوان چندین رسالهی دکتری پیدا کرد که در آنها ملیگراهای کرد جنبش ملی کرد را از جنبههای گوناگون مورد بررسی قرار دادهاند اما حتی – برای نمونه هم – یک رسالهی دکتری که ملیگرای تورک جنبش ملی تورک را مورد بررسی قرار داده باشد پیدا نخواهید کرد. (از خوانندگان عزیزی که در این مورد اطلاع بیشتری دارند، لطفاً مرا در جریان بگذارند.)
باری سؤالی که خواه ناخواه پیش میآید این است که چرا در ایران گسترش شعور ملی در بین اکراد نسبت به تورکها بیشتر است تا این قدرتمندیشان جمهوری اسلامی را وادار به مذاکره با آنان کند؟
عواملی گوناگونی میتواند در این امر دخیل باشد که به یکی از مؤثرترین آنها اشاره میگردد. روشنفکران نسل دیروز تورک ایران یا مثل پسر فتحعلیشاه، جلالالدین میرزا و میرزا فتحعلی آخوندوف تئوریسین و بنیانگذار ایدئولوژی باستانگرایی عظمتطلب بودند و یا مثل محمود افشار، حسن تقیزاده، احمد کسروی، تقی ارانی، عبدالعلی کارنگ، ناصح ناطق، یحیی ذکاء، فحاش نامدار سید جواد طباطبائی و …، بعد از اضافه کردن مؤلفهی تورکستیزی به آن ایدئولوژی توسط عارف قزوینی، تئوریسین ایدئولوژی پانایرانیسم شدند.
عدهای دیگری از روشنفکران نسل دیروز تورک نیز کمونیستهای منادی انترناسیونالیسم پرولتری بودند که اصلیترین آماجشان حل تضاد اصلی و طبقاتی بین پرولتاریای هنوز تشکیل نشده با بورژوازی هنوز تشکیل نشده بودند.
این بود که وقتی حزب تودهی ایران پیشنهاد اتحاد و ادغام دو تشکیلات پرولتاریایی را که هر دو دارای ایدئولوژی مارکسیستی بودند به فرقه دمکرات آزربایجان ارائه کرد، فرقه با جان و دل پذیرفت و غلام یحیی دانشیان، بالاش ابیزاده (آذر اوغلی)، حمید صفری، امیرعلی لاهرودی (پدر افسانه، پروانه و پدر بزرگ شبنم) و … از فرقه به ترکیب رهبری حزب تودهی ایران اضافه شدند. در حالیکه وقتی همین پیشنهاد ادغام به حزب دمکرات کردستان نیز ارائه شد، مورد قبول آنان واقع نگردید.
این بود که ما در خلاء اقتدار سیاسی سال ۵۷، تشکیلاتی که حامل و نمایندهی آماجهای ملی تورک باشد نداشتیم و آزربایجان جولانگاه تشکیلاتهای کمونیستی و یا مذهبی بود با آماج و شعارهای ذهنی شعرگونه که چه جوانهای کمسن و سال بدون حداقلی از دانش سیاسی قربانی این آماجهای شعرگونه شدند!
پس یکی از دلایل قدرتمندی جنبش ملی کرد نسبت به جنبش ملی تورک از نظر این دانشجو مورد بالاست. قدرتمندان دیده میشوند، به حساب میآیند و طرف مذاکره قرار می گیرند.
باری هر چه هست، از نظر بعضیها، حتی برای عبرتآموزی نیز نباید به نسل دیروز گفته شود بالای چشمتان ابروست. حتی اگر بزرگترین اشتباهات را مرتکب شده باشند.
قادر کیانی دانشآموختهی علوم سیاسی