گادتب: اخیراً نام كاسی و یا كاسپی در ایران در مرکز توجه قرار گرفته و برای نامیدن دریای خزر كه نامی تركی و برگرفته از نام تركان خزر می باشد، پیشنهاد گردید. اما در این مورد با در نظر گرفتن غرض ورزی با ترکان منطقه و همچنین تحریف تاریخ منطقه در جهت اهداف استعماری بر علیه ترک ها، برآن شدیم تا در جهت افشاء تحریفات مذکور و همچنین ارائه ی اطلاعات صحیح در مورد كاسی ها تحقیقات مختصری را انجام داده، نظریات و ملاحظات عالمان و محققان امر را در همین مورد برای اطلاع عموم تقدیم نماییم.
كاسی ها طوایف باستانی كوه نشین [بودند] كه در سلسله جبال زاگرس در ناحیه ای كه لرستان در آن واقع است طی هزاره دوم و اول پیش از میلاد می زیستند.1 یعنی آنها در جنوب طوایف قوتی و توروك و شمال طوایف عیلام، تقریباً در منطقه ی لرستان امروزی و جنوب همدان زندگی می كردند. “ضمناً آنها از اواسط قرن هیجدهم تا اواسط قرن دوازدهم قبل از میلاد از محل سکونت خود به طرف محل تمدن سومر و اكد حركت كرده و شهرهای آنها را اشغال نمودند. اما كاسی ها از لحاظ فرهنگی از سومرها و اكدها در سطح پایینی بودند و در مدت حاكمیت 600 ساله بر آنها از زبان آنها در نوشتن لوحه های خود استفاده می كردند”.2
به عقیده ی پژوهشگران، کاسی ها بعدها تحت نام کاسپی در مشرق و جنوب شرقی دریای خزر و دشت مغان در صحنه ی تاریخ ظهور نمودند و در اواخر هزاره اول قبل از میلاد در فرآیند الحاق و هضم طوایف مختلف آلبانی قفقاز در یکدیگر [قسمتی از سرزمین آذربایجان در شمال ارس – از مؤلف] بتدریج از صحنه ی تاریخ محو شدند.3 در اصل کاسپی از دو جزء “کاس” + پسوند جمع “پی”4 عبارت می باشد. این قوم که در سواحل دریای خزر زندگی می کردند بعنوان انسانهای ساکن کوهستان سواحل خزر یعنی کاس ها (انسان کاس) نامیده می شدند و با در نظر گرفتن رایج بودن تبدیل حرف “ب” به “پ” در شاخه های ترکی، در اصل کاسپی بصورت کاسبی5 (کاس + بی) بوده است، که به معنای انسان های کاس و یا کاس ها می باشد. ضمناً پلینی مورخ بزرگ یکی از حاکمان آلبانی قفقاز را کاس می نامید.6 همچنین استرابون جغرافیدان یونانی محل زندگی کاسپی ها را از آن منطقه ی آلبان [قسمتی از سرزمین آذربایجان در شمال ارس – از مؤلف] ذکر کرده است.7
معمولاً عالمان و پژوهشگران خارجی بویژه شرقشناسان غربی در زمینه ی تحقیق و بررسی منسوبیت نژادی و زبانی اقوام باستانی منطقه بصورت هدفدار زبان و فرهنگ آنان را با زبان و فرهنگ ملل و اقوام هند و اروپایی مقایسه کرده و خواسته اند به هر قیمتی که شده آنها را به هند و اروپائیان ربط دهند. البته آنها از این اقدام مغرضانه مقاصدی داشته اند و به همین جهت حقایق را قربانی اهداف استعماری خود نموده اند. لذا بعلت عدم ربط همان اقوام باستانی به اقوام هند و اروپائی به نتیجه ای هم نرسیده، نظریات بی ربط و احتمالات جعلی ارائه داده اند. لازم بذکر است که برخی از اینگونه محققان هم در این زمینه بیشتر تحت تأثیر فرضیه ی موهوم آریائیسم كه در جهت اهداف استعماری انگلیس و غرب از طرف آنها جعل گردیده، زبان صاحبان تمدن های بشری منطقه را با زبانهایی كه در گروه زبانی هند و اروپایی قرار می گیرد، مقایسه می كنند. در حالیكه اگر كمی بدور از القائات غربیان و بدور از هر گونه غرض ورزی در تحقیقات مذكور از زبان های التصاقی منطقه و بویژه زبان تركی استفاده گردد، كلید بسیاری از ابهامات موجود در این زمینه پیدا می شود.
ضمناً مورد مذکور در زمینه ی تحقیقات مربوط به منشاء و منسوبیت قومی و زبانی كاسی ها هم صادق بوده و پژوهشگران مغرض غربی و خارجی و بعداً ایرانیان ادامه دهنده ی راه اشتباه و مغرضانه ی آنها سعی كرده اند به هر قیمتی كه باشد كاسی ها را مرتبط با هند و اروپائیان قلمداد كنند. اما وجود دلایل معتبر در زمینه ی منشاء زبانی و قومی كاسی ها موجبات بی آبروئی آنها گردید. چنانکه دیاكونف در زمینه ی منسوبیت زبانی و قومی كاسی ها می نویسد: “زمانی این عقیده رایج بود كه كاسیان هند و اروپایی بوده و یا لااقل چنان روابط و تماس نزدیك با عناصر هند و اروپایی داشتند كه زبان و فرهنگ و تمدن ایشان به نحوی مشهود از آن متأثر گشته. ولی مداركی كه به نفع مناسبات هند و اروپایی كاسیان وجود دارد چنان سست است كه بالضروره باید كاسیان را یا فاقد رابطه با هند و اروپائیان شمرد و یا غیر مستقیم و بسیار دورادور با عناصر اخیرالذكر مربوط دانست”.8 در حالیكه عناصر زبانی و نام های پادشاهان، خدایان و غیره ی برجای مانده از كاسیان چنان به زبان تركی امروزی مطابقت دارد كه در اولین مرحله ی تحقیق و بررسی انسان را به شگفت وا می دارد. ضمناً علاوه بر عناصر زبانی و از جمله نام های برجای مانده از كاسی ها كه از آرشیوهای اكد بدست آمده فرهنگ، تمدن و طرز زندگی آنها هم شباهت كلی به فرهنگ و تمدن تركان دارد.
ضمناً جالب است كه خود کلمه ی كاسی هم بعنوان نام قوم و یا طایفه در بین ترك ها موجود می باشد. در سیبری و آلتای [محل زندگی ترك های سیبری – از مؤلف] چندین طایفه ی ترك بنام های كاس، كاش و كاچ موجود می باشد.9 در زبان سامودی “خاکاس” [خاکاس ها ترکان سیبری می باشند که در ولایت خود مختار خاکاسی ساکن هستند – از مؤلف] بصورت “کاس – خاس” به معنای انسان، مرد و آدم بکار می رفت.10 «در قدیم 6 طایفه از تركان اویغور، كاس نامیده می شدند. براساس تحقیقات اخیر نام خاكاس از اسم كاس شكل گرفته است. در منابع قدیم چینی هم دولت قرقیزها در آسیای میانه “خا- قاس” [تبدیل حرف “ق” و “ك” به یکدیگر در شاخه های مختلف تركی از قدیم رایج می باشد – از مؤلف) نامیده می شد. شهر كاشغر واقع در تركستان چین (ترکستان شرقی) هم در منابع قدیم ترك (نوشته های اویغوری) كاس نامیده می شد… در قرن 17 در منطقه ی اودین سیبری در بین طوایف ترك كارا- كاس، ساریق- كاس و كاش موجود بود.
براساس منابع هیتی 1300 سال قبل از میلاد در شمال آناطولی کاسی ها با نام های مختلف چون قاس، قاسقا، قاشقا و … زندگی می کردند و آنها حتی تا دوره ی بیزانس هم موجودیت خود را حفظ کرده بودند.
در آذربایجان هم به ردپای قوم کاس (کاسی) در عهد هخامنشیان برمی خوریم. براساس منبع تاریخی، شاهان هخامنشی هر چه قدر سعی نمودند تا کاس های ساکن قره داغ را تابع خود نمایند، موفق نشدند».11 همانطور که مشاهده می کنید “کاس” و “کاش” هر دو بعنوان نام قبیله در ترک ها رایج بوده و این مسئله از آن ناشی می گردد که حرف “س” و “ش” در تركی به همدیگر تبدیل می شوند. مثلاً كلماتی كه در آن “ش” بكار رفته در برخی از شاخه های زبان تركی چون قزاقی با حرف “س” تلفظ می گردد. در ضمن در کلمه ی كاسی هم به این مسئله برمی خوریم. چنانكه حتی كاسی ها در برخی منابع از جمله منابع آشوری بصورت “كاشو”12 ذكر گردیده اند.
لازم بذکر است که در نام های مكان مربوط به قشقائی ها [تركان قشقائی كه در تركی بصورت قاشقای و یا كاشكای می باشد واز دو جزء “كاش” + “کای” و یا “قای” تشكیل می گردد كه “قای” هم طایفه ای از ترکان اوغوز بوده است- از مؤلف] چون كاسكا، كاسسو، كاسولا، كاسیپا، كاسسیا، قازیورا، قازاپا و غیره جزء اصلی كاس موجود می باشد كه این مسئله توجه و دقت ب. قروزنی دانشمند چك كه برای اولین بار خط هیتی را خواند به خود جلب كرد و وی حرف قاس (كاس) و قاز را در تمامی نام های مکان و قومی موجود در قشقایی (قاشقای)، كاسوق ها، كاسپی ها و قزاقها (كازاق ها) را مشاهده و به آن اعتراف کرد.13 ضمناً نباید از یاد برد که ترکان قشقایی بی ارتباط با کاسی ها نبوده و قرابت زبانی، عینیت نام طایفه و تطابق تقریبی محل زندگی دلیل این مدعاست.
كاسی ها در مدتی كه بر بین النهرین حاكم بودند نام های پادشاهان، خدایان و غیره مربوط به كاسی بزبان اكدی در آرشیوهای اكد ثبت شده است. امروزه با خواندن این آرشیوها دسترسی به كلمات كاسی ممكن گردیده است. ضمناً باید خاطر نشان ساخت كه علاوه بر نام طایفه ی كاسی و كاسپی كه یك نام تركی می باشد، به این نام طوایف ترك زیادی هم موجود بوده است. نام ها و كلمات مربوط به كاسی ها كه از آرشیوهای اكدی خوانده شده، اكثراً در زبان امروزی تركی معنی دار بوده و بعضی ها حتی امروزه هم در زبان تركی بكار می رود. اما همانطور كه قبلاً اشاره نمودم محققان غربی بدون توجه بزبان تركی، نام ها و كلمات مذكور را با زبان های هند و اروپایی و غیره مقایسه كرده و نتیجه ای بدست نیاوردند. ما با یک مقایسه ی جزئی بین کلمات کاسی و ترکی این مسئله را به اثبات می رسانیم.
یكی از نام های مربوط به كاسی ها “كارا- خارداش” می باشد. این كلمه ی مركب عبارت از “كارا” به معنی بزرگ كه امروزه هم در تركی كاربرد زیادی دارد و “خارداش” و یا قارداش [قارداش، كارداش، كارتاش در اصل یك كلمه است و در لهجه و شاخه های مختلف تركی به اشكال ذکر شده بكار می رود – از مؤلف] بمعنی برادر است. كورسیی روف مورخ همعصر اسكندر مقدونی می نوشت كه در آسیای میانه یكی از حاكمان اسكیت (تركان اسكیت و یا ساكا) بنام كارتازیس بر اسكندر مقدونی شورید . این اسم در اصل كارتاش می باشد كه در یونانی حرف “ز” بعلت عدم وجود حرف “ش” بصورت “ز” نوشته شده و “یس” هم پسوند مربوط به اسم می باشد كه در زبان یونانی كابرد دارد. علاوه بر این در قرون وسطی قارداش و كارتاش بعنوان نام موجود بوده14 و در حال حاضر هم نام مركب “قارداش علی” و غیره در آذربایجان رایج می باشد.
یكی دیگر از اسامی و یا نام طایفه در کاسی ها “كارزی یابكو” بود. این اسم یك اسم مركب عبارت از “كارزی” و “یابكو” می باشد. جالب است كه یابكو در تركی زیاد بكار رفته و به معنای حاكم و یا بزرگ طایفه می باشد. این كلمه در اوغوزنامه ی رشید الدین مربوط به قرن سیزدهم در شجره نامه ی خانهای اوغوز هم موجود می باشد.15
از دیگر نام های مربوط به کاسی ها می توان به “اولام بوریاش” اشاره کرد. “اولام” در ترکی به معناهای مختلف چاپار، همیشگی، تکیه گاه و پشت و پناه می باشد، همچنین “اولام” در قدیم بصورت نام اشخاص هم در ترک ها بکار رفته است. بوریاش [بوری = گرگ + “آش” مرتبط با توتم گرگ در ترکان می باشد] هم نام خدای کاسی ها بود. در ترکان آسیای میانه در سده ی سیزدهم نام “بوری تای” و در ترکان خراسان در قرون وسطی نام “بوریباش” موجود بوده است. همچنین نام یکی از حاکمان کاسی “اولام خالا” بود.16
یکی از خصوصیات بارز نام های برجای مانده از کاسی وجود پسوند “تاش” و “آش” (تاش بدون “ت” که بعلت راحتی تلفظ و خلاصه شدن کلمه “ت” افتاده است) می باشد. ضمناً در ترکی پسوند “داش” و “تاش” ( این مورد در برخی لهجه های ترکی با “د” و در برخی دیگر با “ت” بکار می رود) به معنای “هم” کاربرد زیادی دارد مانند یولداش (یول + داش) یعنی همراه، آداش (آد + اش) یعنی هم اسم و غیره. قابل ذکر است که در برخی موارد حرف “د” و یا “ت” از اول آن حذف می گردد که در نام های مربوط به کاسی ها هم این مورد مشاهده می گردد. البته این مورد یعنی وجود پسوند مذکور در نام پادشاهان قوتی (کوتی) ساکن آذربایجان که آنها هم التصاقی زبان و ترک بودند، دیده می شود. ا. م. دیاکونوف با اشاره به این مسئله می نویسد: “البته ممکن است که چنین اصطلاحی را کوتیان از کاسیان و یا کاسیان از کوتیان به وام گرفته باشند ولی در عین حال این احتمال نیز وجود دارد که دو گروه قومی مزبور (کاسی و کوتی) از لحاظ زبانی قرابت داشته باشند”.17 از نام های کوتی بعنوان مثال می توان به یارلاقاش، الولومش، اینی باگامش و غیره اشاره کرد. علاوه بر این در نام اشخاص، امروزه هم به همان صورت پسوند داش (و یا تاش) و از این قبیل بکار می رود. بعنوان مثال می توان به توختامیش خان (پادشاه اردوی زرین در دوره ی تیموری)، دنکتاش (رئیس جمهور سابق قبرس شمالی)، تیمورتاش، مهتاش و غیره اشاره کرد.18 همچنین “داش” و یا “تاش” علاوه بر معنای “هم” به معنای “سنگ” هم می باشد که در نام ها بر استحکام و محکمی اشاره دارد. از نام های ترکی که دارای پسوند “تاش” بوده همچنین می توان به نام کینگ داش خاقان در ترکان اویغور، یلوی داش (سال وفات 1143 میلادی) حاکم ترکان قاراکیتای در آسیای میانه، آرسلان تاش از امیران ملک شاه (1032-1017 میلادی) سلطان سلجوقی، آلتونتاش در ترکان خزر در قرن سیزدهم، آلتونتاش در منطقه ی بیلگان آذربایجان در قرن دوازده، ارتاش یابقو از نسل سلجوق در قرن یازده، سوتاش از بیگ های اوغوز، خان بویداش از ترکان قزاق در قرن شانزدهم اشاره کرد. همچنین از نام های کاسی که دارای پسوند “تاش” می باشند از جمله می توان به “هاتتاش”، کاراینتاش، کیدین- هوتروتاش، کیک کیورتاش، نامبانیداش، آبیرات تاش، ماروت تاش، اورشی قوروماش، نازی ماراتاش و غیره اشاره کرد.19 در آذربایجان و دیگر کشورهای ترک حتی نام مکان و شهر با پسوند داش و تاش هم وجود دارد که از جمله می توان به دیک داش و آغداش20 در آذربایجان و بنکتاش، تارکتاش، باکاتاش، آلاتاش در ترکان تاتار شبه جزیره ی کریمه اشاره کرد.21
یکی دیگر از نام های مهم کاسی هم “کاداشمان – تورقو” می باشد. کاداش (قاداش) در ترکی به معنای فامیل و منسوب به یک نسل و “مان” هم بصورت پسوند به معنای “بهادر”22 در حال حاضر هم در نام های آذربایجانی چون المان (ال= طایفه + مان)، آتامان (آتا + مان) و غیره بکار می رود. “تورقو” هم به احتمال زیاد حالت کاسی “تورکو”ی امروزی که اشاره بر ترک دارد، بوده است.
از نام های دیگر کاسی “کانداش” (و یا قانداش) می باشد. در ترکی کانداش (کان یعنی خون + داش به معنی هم و کلاً به معنای هم خون) به معنای هم خون و منسوب به یک پدر می باشد.23 همچنین یکی دیگر از نام های کاسی “کارینتاش”24 بود این نام امروزه در بین برخی ترکان از جمله اویغورها به همین شکل کارینتاش (کارین = شکم + تاش یعنی برادر و از یک شکم آمده) بکار می رود و حالت قدیمی کارداش (برادر) می باشد که با مرور زمان “ین” در برخی شاخه ها ترکی افتاده است. اما در حال حاضر در لهجه های مختلف ترکی بصورت های کارینتاش، کارینداش، کارداش و قارداش به معنای برادر بکار می رود. همانطور که قبلاً اشاره کردیم این کلمه در اعصار مختلف بصورت نام شخص در بین ترکان بکار رفته است.
علاوه بر نام هایی که دارای پسوند “تاش” می باشد نام های دیگر کاسی هم چون آتا (پدر)، آنا (مادر)، بوررا آلبان [بورلا خاتون نام ترکی استفاده شده در کتاب دده قورقوت که بصورت بوررا خاتون هم بکار می رود، آلبان هم نام قسمتی از آذربایجان بوده است – از مؤلف]، سیبار (شبیه نام ترکان سوبار)، یابکو و یا یابقو (حاکم، رئیس قبیله) و بوری [گرگ در ترکی که بصورت نام هم بکار رفته و همچنین اشاره بر توتم گرگ در ترکان دارد – از مؤلف] هم ترکی می باشد.25
کسانی که به زبان ترکی و قواعد دستوری این زبان آشنایی دارند از ساختمان نام های مربوط به کاسی ها متوجه می گردند که زبانهای کاسی و ترکی علاوه بر مطابقات و عینیت کلمات و نام ها از لحاظ دستوری هم، همریشه و التصاقی می باشند. قابل ذکر است که “زبان های التصاقی (آگلوتیناتیو) از طریق اضافه شدن پسوند به ریشه شکل می گیرند”26 (کلمات، اسامی و غیره با اضافه شدن به ریشه ایجاد می گردند). با مشاهده و مقایسه ی ساختمان واحد های زبانی دو زبان کاسی و ترکی بر عینیت و شباهت موجود بین آنها پی می بریم.
یکی دیگر از دلایل ترک بودن کاسی ها طرز زندگی آنها و اهلی کردن اسب و همچنین اهمیت این حیوان بعنوان وسیله ی نقلیه در زندگی آنها می باشد. “اما [کاسی ها] بزرگترین تغییری که در زندگی بابلیها ایجاد کردند آوردن اسب بود. تردیدی نیست که این قوم به تربیت اسب عادت داشتند و موفقیت حملات آنها تا حدی زیاد مرهون تحرک فراوان آن بود. اما با آمدن کاسی ها اسب ناگهان در سراسر آسیای غربی بصورت حیوان بارکش سودمندی درآمد… در آن دوره طوایف کاسی، کوچ نشین هایی در نواحی غربی عیلام تشکیل دادند و هنگامی که دسته های کوچک از آنان وارد بابل شدند، تا بعنوان کارگران دروکار استخدام شوند، ابزارهای خود را همراه بردند…”27
در متون کاسی آرشیوهای اکدی، اسامی و نام اسب های مختلف کاسی نیز ذکر گردیده که آنها هم از لحاظ معنا و ساختار دستور زبانی جالب است. در نام یکی از اسب ها به کلمه “آت” برمی خوریم که به معنای اسب در ترکی می باشد. “در رابطه با اسب در متون کاسی با نام های تیمیر- آش، کاشاک تی، بوقاش، کورو- شه بوقاش، آکری- یاش و اصطلاح هام آت- تی برمی خوریم. در این متن کلمات دمیر [تیمیر به معنای آهن می باشد که دلالت بر مقومت دارد و در بین ترکهای مختلف به حالتهای مختلف تیمیر و دمیر تلفظ می گردد. از مؤلف]، کاشاک [در ترکی اسبی که در پیشانی خال سفید داشته باشد کاشکا (قاشقا) نامیده می شود و از دو جزء “کاش” بمعنای ابرو و پسوند “کا” می باشد که نشان دهنده سفید پیشانی بودن اسب می باشد. اینگونه پسوندها در ترکی زیاد هست و یکی از مهمترین پسوند ها هم پسوند “آک” می باشد که در کلمه کاسی “کاشاک” بکار رفته است. با در نظر گرفتن عینیت معنای دو کلمه و وجود چنین اسبی می توان “کاشاک” را همان اسب “کاشکا” دانست. چونکه با پسوند “آک” هم اسمی به همان معنای پیشانی سفید می تواند بکار رود- از مؤلف]، بوقاش، کوروک، آیکیر [آیکیر نام نوعی اسب در ترک ها می باشد که به نام اسب آکری شباهت دارد – از مؤلف]، هام و یا خام آت [هام و خام همان خام می باشد که در شاخه های مختلف ترکی به دو حالت ذکر شده بکار می رود و “آت” هم در ترکی به معنای اسب می باشد – از مؤلف] جلب توجه می کند.28
یکی دیگر از دلایل ترک بودن کاسی ها انطباق محل زندگی آنها به محل زندگی ترک ها می باشد. چنانکه پروفسور محمد تقی زهتابی در تاریخ دیرین ترکان ایران با تحقیقات جامع به این نتیجه می رسد که کاسی ها بعد از سقوط دولتشان همچنان در محل زندگی خود ماندند. “آنها در جنوب شرقی لرستان با وجود نفوذ طوایف هند و اروپایی و غلبه ی آنها، در شمال شرقی این استان و در همدان و غرب اسدآباد و همچنین در شهر سونقورو مناطق اطراف و برخی مناطق دیگر [در شهر کرد و دیگر مناطق لرستان- از مؤلف] بعنوان اولاد قدیمی کاسی ها موجودند و زبان ترکی آنها هنوز هم زنده می باشد.”29
با وجود چنین دلایلی معتبر و غیر قابل انکار آیا می توان کاسی ها را اقوامی غیر ترک نامید؟ طبیعتاً اگر بحث غرض ورزی و تحریف تاریخ ملل ترک منطقه در میان نباشد؟
تحقیقات اخیر و بدور از هرگونه غرض ورزی و آریا پرستی هدفدار معجول انگلیسی، نشانگر آنست که ترک ها در منطقه ی بزرگی از آسیا و اروپا از جمله آذربایجان، بین النهرین و کوه های زاگرس و همچنین قسمتهای جنوبشرقی اروپا از چندین هزار سال قبل زندگی می کنند. البته آثار برجای مانده از آنها و همچنین زندگی کنونی ترکها در مناطق مذکور دلیل این مدعاست. چنانکه س. ی. مالوف ادعا می کند که “از رودخانه ی دونای تا مرز چین با احتوای اسکیت ها و سارومات ها طوایف کوچرو اوراسیا ترک زبان بوده اند.”30 طبیعتاً اطراف دریای خزر هم خارج از این منطقه نبوده و هر دو نام ترکی کاسپی و خزر هم از همین رو نام این دریاچه بوده است. چنانکه امروزه هم ساکنان دورتا دور خزر را با وجود مداخلات ضد ترکی روسیه و ایران، ترک ها تشکیل می دهند. همچنین نام کاسی و یا کاسپی ربطی به نام قزوین ندارد و با وجود آنکه ساکنان این منطقه (قزوین) همیشه ترک ها بودند، چنانکه دانشمند مشهور ترک محمود بن حسین بن محمد کاشغری در کتاب لغات الترک که در قرن یازدهم میلادی برشته ی تحریر درآورده در رابطه با وجه تسمیه ی قزوین می نویسد: قاز نام دختر افراسیاب [حاکم توران که در ترکی آلپ ار تونقا بود – از مؤلف]. و اوست که شهر قزوین را بنا کرده است و اصل آن قازوینی (Qaz oyuni) است یعنی جای بازی قاز. زیرا که او آنجا سکونت داشت و بازی می کرد. و از این معنی است که گروهی قزوین را از حدود سرزمین های ترک شمرده اند.31
منابع:
1- رقیه، بهزادی، قومهای کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، وزارت امور خارجه، دفتر مطالعات سیاسی، مؤسسه چاپ و انتشارات، تهران، 1373، ص. 323
2- Firidun Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çiraq nəşriyyatı, 2005, s. 143
3- “Azərbaycan tarixi” ən qədim zamanlardan XX əsrədək, I cild, redaktor: Z.M.Bünyadov və Y.B.Yusifov, Bakı: Azərbaycan Dövlət nəşriyyat, 1994, s. 85
4- Yusif Yusifov, “Qədim Şərq tarixi”, II nışr, Bakı: Çiraq nəşriyyatı, 2005, s. 117
5- “Türklər ilkçağ”, Prpf. Dr. Mirfatih Zekiyev, “Ğn ve Orta Asya, Kafkasya, Karadenizin Kuzeyi, İdil-Ural ve Batı Sibiryadakı Eski Türkler, , Kazan Devlet Universitesi – Tataristan, Çeviren: Dildar Atmaca, Türkiyə, s. 429
6- “Azərbaycan tarixi” uzaq keçmişdən 1870-ci illərə qədər, redaktor: tarix elmləri doktoru prof. Süleyman Əliyarlı, Bakı: Azərbaycan nəşriyyatı, 1996, s. 50
7- Kamal Əliyev, Fəridə Əliyeva, “Azərbaycan antik dövrü” Bakı: Azərbaycan Dövlət nəşriyyatı, 1997, s. 19
8- ا. م. دیاکونوف، تاریخ ماد، ترجمه ی کریم کشاورز، انتشارات پیام، تهران 2537، ص. 121
9- “Azərbaycan tarixi” uzaq keçmişdən 1870-ci illərə qədər, redaktor: tarix elmləri doktoru prof. Süleyman Əliyarlı, Bakı: Azərbaycan nəşriyyatı, 1996, s. 49
10- Budaq Budaqov, “Türk uluslarının yer yaddaşı” Bakı kril əlifbasında və Təbriz əski əlifbada, 2006, s. 149
11- امید، نیایش، آلتایلاردان سهندیمیزه ( تورك مدنیتلری تاریخی )، جلد 1، تهران، ،1382 صفحه 48
12- Balkan Kemal, Kars tarihinin ana hatleri, Türk tarihi kurumu, Cilt XII, Ankara, 1948, s. 48
13- Firidun Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çiraq nəşriyyatı, 2005, s. 61
14- Qiyasəddin Qeybullayev, “Azərbaycan türklərinin təşəkkülü tarixi”, Bakı: Azərbaycan Dövlət nəşriyatı, 1992, s. 59
15- همان منبع، ص. 63
16- همان منبع، ص. 58
17- ا. م. دیاکونوف، تاریخ ماد، ترجمه ی کریم کشاورز، انتشارات پیام، تهران 2537، ص. 125
18- پروفسور دكتر محمد تقی، زهتابی، ایران توركلرینین اسكی تاریخی، جلد 1، چاپ سوم، تبریز، انتشاراتی اختر، سال 1381، ص. 91
19- Qiyasəddin Qeybullayev, “Azərbaycan türklərinin təşəkkülü tarixi”, Bakı: Azərbaycan Dövlət nəşriyatı, 1992, s. 59-60
20- Tifiq Əhmədov, “Azərbaycan toponimikasının əsasları”, Bakı: Bakı Universiteti nəşriyyatı, 1991, s. 86, 101
21- Budaq Budaqov, “Türk uluslarının yer yaddaşı” Bakı kril əlifbasında və Təbriz əski əlifbada, 2006, s. 167, 215, 230
22- Qiyasəddin Qeybullayev, “Azərbaycan türklərinin təşəkkülü tarixi”, Bakı: Azərbaycan Dövlət nəşriyatı, 1992, s. 59
23- همان منبع، ص. 59
24- Firidun Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çiraq nəşriyyatı, 2005, s. 145
25- همان منبع، 145
26- علی، داشقین، دیل و دیلچیلیک (زبان و زبان شناسی)، چاپ اول، انتشارات اختر، تبریز، 1378، ص. 11
27- رقیه، بهزادی، قومهای کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، وزارت امور خارجه، دفتر مطالعات سیاسی، مؤسسه چاپ و انتشارات، تهران، 1373، ص. 328
28- Firidun Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çiraq nəşriyyatı, 2005, s. 144
29- پروفسور دكتر محمد تقی، زهتابی، ایران توركلرینین اسكی تاریخی، جلد 1، چاپ سوم، تبریز، انتشاراتی اختر، سال 1381، ص. 93
30- Kamal Əliyev, Fəridə Əliyeva, “Azərbaycan antik dövrü” Bakı: Azərbaycan Dövlət nəşriyyatı, 1997, s. 41
31- محمود بن حسین بن محمد کاشغری، لغات الترك، ترجمه و تنظیم: دکتر سید محمد دبیر سیاقی، ، پژوهشکده ی علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ و صحافی: چاپخانه ی بهمن ، تهران، چاپ اول پاییز 1375، ص. 737
دکتر حسن صفری