گادتب: بزرگترین داستان حماسی جهان منظومهی ماناس است که تمثیل حماسی زیبایی از مبارزات مردم تورک علیه ظلم و ستم دشمنان را شرح میدهد. قهرمان اصلی این شاهکار ادبیات حماسی، ماناس نام دارد که در بخشی از داستان با شخصیتی به نام کؤزقامان مبارزه میکند.
کؤزقامان، در واقع، عموی ماناس است که در کودکی به اسارت دشمنان در آمده، توسط دشمنان تربیت یافته، با دختر یکی از دشمنان ازدواج کرده و صاحب فرزندانی شده، و تورک بودن خود را میداند. اما آداب و رسوم، و خُلق و خوی دشمنان را گرفته و از شعور ملی تورک بیبهره است، و برای همین، زبان و فرهنگ تورکی را پست شمرده و به باد تمسخر میگیرد.
حکایت ماناس و کؤزقامان از جایی شروع میشود که دشمن پس از چندین شکست متوالی در برابر ماناس، پی میبرد که نمیتواند تورکها را در جنگ مستقیم شکست دهد، و تصمیم میگیرد با فرستادن کؤزقامان و خانوادهاش به سرزمین پدری یک جنگ داخلی بین آنها راه بیندازد.
ماناس که عموی خود را نمیشناسد، وی و خانوادهاش را به ظن جاسوس دشمن بودن دستگیر میکند اما پدر ماناس برادر خود را شناخته و از ماناس میخواهد عموی خود را آزاد کند.
ماناس که برای فرهنگ تورک و حرف پدرش احترام زیادی قائل است، کؤزقامان را آزاد کرده و به افتخارش یک مهمانی نیز ترتیب میدهد اما کؤزقامان و پسرانش، در مهمانی آشوب به پا کرده و ماناس را در موقعیت سختی قرار میدهند. این وضعیت، در جنگ بین تورکها و دشمنان نیز تکرار میشود و کؤزقامان که قصد کسب ثروت و مقام دارد، با ایجاد آشوب و کشمکش داخلی بین تورکها به همکاری با دشمنان و تقویت آنها میپردازد.
بدینگونه، حکایت کؤزقامان حکایت پشت کردن و خیانت به ملت خود شده و به یک داستان خیانت تبدیل میشود که در آن کؤزقامان داوطلبانه و بدون این که تحت فشار فیزیکی و روحی قرار گیرد، به دشمنی با زبان و فرهنگ و ملت تورک میپردازد. وی به زبان تورکی صحبت نمیکند، فرهنگ تورکی را پست میانگارد و در مبارزات ماناس با دشمنان در کنار آنها یعنی دشمنان جای میگیرد.
کؤزقامانها، همانطور که در هر دورهی تاریخی خود را نشان دادهاند، امروز نیز وجود دارند و در حال خیانت به ملت تورک هستند.
آنها با باور درونی به برتری بیگانگان، به سرباز بیجیره و مواجب آنها تبدیل شده و به صورت داوطلبانه و آگاهانه، و بدون چشمداشت یا به خاطر منفعت شخصی به دشمنی با زبان، فرهنگ و ملت خود میپردازند.
روح کؤزقامان که بیماری مزمن ترسناکی دارد، همیشه مستعد بیداریست، و به محض اینکه فرصتی بیابد، جان گرفته و علیه ملت تورک فعالیت میکند.
عدم آگاهی از تاریخ ملی خود و نداشتن علاقه به مطالعهی آن، یکی از نشانهها و بیماری خطرناک و صعبالعلاج کؤزقامانها است که نیازمند مداوای طولانیمدت میباشد. کؤزقامان، تمام زیباییهای جهان را نزد ملتهای دیگر میجوید، و تصور میکند ملت تورک چیزی برای افتخار کردن و الگو قرار دادن ندارد.
از اینرو، کؤزقامان از ضربالمثلها، ترانهها، اشعار و درسهای تاریخی ملت تورک متأثر نشده و قادر به احساس درد سینه، و امید و آرزوها و افق ملی ملت تورک نیست. به بیانی دیگر، کؤزقامان با ملت خویش بیگانه است.
مانقورت و کؤزقامان دو شخصیت کاملاً متفاوت هستند. مانقورت موجودی قابلترحم است که عقل و ادراک و سلامت روحی و روانی خود را تحت شکنجهی شدید از دست داده، هویت خود را نمیداند و صرفاً قادر به انجام امور حیوانی خود مانند خوردن و آشامیدن است. مانقورت نمیتواند تمایزی بین دور و نزدیک، و سود و ضرر قائل شود و حتی مادر خود را نیز دشمن میشمارد. وضعیت مانقورت واقعاً اندوهناک و تأسفبار است.
برخلاف مانقورت، کؤزقامان از عقل و فهم و شرایط روحی نرمال برخوردار است. خیلی از کؤزقامانها تحصیلات دانشگاهی هم دارند. بعضی کؤزقامانها تاریخ و فلسفهی ملتهای دیگر را ازبر هستند. حرف «عدالت»، «حقوق انسانی»، «تمدن»، «دوستی»، «اتحاد»، «برابری»، «صلح» و … از دهانشان نمیافتد. ظاهرشان افرادی با معلومات عمیق و عالی دیده میشود که تاریخ جهان را مثل کف دست خود بلدند.
بنابراین، مانقورتها مسکینهایی هستند که عقل خود را از دست دادهاند. اما کؤزقامانها خیلی خوب میدانند چه میکنند و دشمنانی داخلی هستند که آگاهانه و با شعور کامل آب به آسیاب دشمن میریزند.
کؤزقامانهای امروزی که میتوانند در لباسهای متفاوتی نظیر سیاستمدار، روزنامهنگار، آکادمیسین، نویسنده، هنرمند، و …، و رنگهای متنوعی مانند لیبرال، چپ، اسلامگرا، انسانگرا، دموکراسیخواه، فعال حقوق بشری و … ظاهر شوند، و همیشه مورد حمایت و پشتیبانی اربابان خویش نیز قرار دارند، خود را چنان نشان میدهند که گویا برای آیندهی ملت تورک و منافع ملی تورک تلاش نموده و در این راه از فداکاری نیز دریغ نمیورزند، ولذا قادر هستند اقشار زیادی از مردم را تحت تأثیر و مورد سوء استفاده و استثمار خود قرار دهند. از جمله غافلین، جاهلین، پارتیزانهای کور و فعالین کمسواد و ناآگاه، و مهمتر از همه کسانی که منافع شخصی خود را بر هر چیز دیگر ترجیح میدهند.
با اینحال، کؤزقامانها هر پُست و مقامی داشته باشند، و به هر رنگ و لباسی در آیند، باز کؤزقامان هستند و شناختنشان سخت نیست. زیرا بین حرف و عمل آنها تفاوت زیادی وجود دارد. آنها به جای برجسته کردن ارزش های مشترک و ملی تورک، سعی میکنند با اغراق در تفاوتهای کوچک مانند تنوع لهجه و مذهب و تلاش برای تعمیق آنها، خطوط بین زیرگروههای ملت تورک را به تَرَکها و شکافهایی تبدیل کنند که باعث تفرقه و تجزیه شود.
به سخن دیگر، یکی از ویژگیهای کؤزقامانها ظاهر زیبا و باطن پلید آنهاست که به دلیل فطرت پست و منافع شخصی خود به بیگانگان خدمت میکنند. آنها ضمن به هیچ انگاشتن منافع ملی تورک و تفاهم با دشمنانی که خواهان نابودی روح استقلال و آزادی ملی تورک هستند، ناموس ملی تورک را لگدمال میکنند و هنگام ارتکاب این خیانت نیز مدام از اصطلاحاتی مانند دموکراسی، حقوق بشر، آزادی بیان و … دم میزنند.
جنگیز آیتماتوو و رحمانقول بئردیبای، از بزرگترین روشنفکران دنیای تورک هستند. این فرزندان ملت تورک که در پنجهی امپریالیسم فشرده شده و با دردها و تجربیات فراوان ورزیده شدهاند، با قلب زخمی خویش درسهای عمیقی نگاشته و برای ملت تورک به میراث گذاشتهاند. درسهای هشدارگونهای که آنها با صیقل شخصیتهای مانقورت و کؤزقامان به ما ارمغان نمودهاند، نمونههایی از این درسهای آموزنده هستند که ملت تورک را در مقابل دشمنان خویش بیدار و آگاه میکنند.
(قسمتهایی از این نوشته از مقالهی «مانقورت دگیل کؤزقامان» نوشتهی «هیممت قایحان» اخذ و ترجمه شده است.)
برگوتای ایلتریش