گادتب: مسئولیت و کارگزاران ناچار و خودروهای فرسوده و … فرصتی دست میدهد تا هر از چند گاهی، قدمی در بافت تاریخی و ارزشمند و البته بلاصاحب تبریز کهن بزنم. مسجد تاج الدین علیشاه از آثار فاخر و یادگار برجسته دوره حکومت ایلخانان مغول در تبریز و نماد برجسته سبک معماری آذربایجانی که بعدها به نام ارک تبریز نامگذاری شد ؛ جزو آثاری است که دیدن آن اندوه ناشی از سومدیریت ها و ضعف ها و کاستی ها را تا حدودی اندک التیام میبخشد و مرا به کرنش و تعظیم در برابر نیاکان بلندپرواز و بلند نظرمان می اندازد که چگونه ۸۰۰ سال چنین بنای رفیع و مستحکمی را برای تبریز به عنوان مقر حکومت و مرکز امپراطوری ایلخانان ساخته اند ؟ شاید آنها برای ما پیامی از گذشته دارند تا بفهمیم و بدانیم که؛ که بودیم و که هستیم ؛ چه بودیم و چه شدیم ؛ از کجا تا به کجا کشیده شده ایم ؛ و …
سخن طولانی شد ؛ خاتمه این سخن را با شعری از مولانای جان در وصف تبریز زینت میدهم که میفرماید :
دیده حاصل کن دلا آنگه ببین تبریز را
بی بصیرت کی توان دیدن چنین تبریز را
هر چه بر افلاک روحانیست از بهر شرف
مینهد بر خاک پنهانی جبین تبریز را
پا نهادی بر فلک از کبر و نخوت بیدرنگ
گر به چشم سر بدیدستی زمین تبریز را
روح حیوانی تو را و عقل شب کوری دگر
با همین دیده دلا بینی همین تبریز را
تو اگر اوصاف خواهی هست فردوس برین
از صفا و نور سر بنده کمین تبریز را
نفس تو عجل سمین و تو مثال سامری
چون شناسد دیده عجل سمین تبریز را
همچو دریاییست تبریز از جواهر وز دُرر
چشم درناید دو صد در ثمین تبریز را
گر بدان افلاک کاین افلاک گردانست از آن
وافروشی هست بر جانت غبین تبریز را
گر نه جسمستی تو را من گفتمی بهر مثال
جوهرین یا از زمرد یا زرین تبریز را
چون همه روحانیون روح قدسی عاجزند
چون بدانی تو بدین رای رزین تبریز را
چون درختی را نبینی مرغ کی بینی برو
پس چه گویم با تو جان جان این تبریز را