ویلیام داگلاس از چهرههای برجسته دستگاه قضايی امريکاست و آثارش بخشی از تاريخ حقوقی مدنی و آزادیهای ليبرالی اين کشور را نشان میدهد، بنا به علاقه فراوانش به کوهنوردی، جهانگردی و مطالعه وقايع جهان، اکثر کشورهای خاورميانه را گشته، از يونان، اردن، مصر، ترکيه، قبرس، ايران، افغانستان گذشته و وقايع مهم و خصايل ويژه مردم اين کشورها را با ديد خودش به رشته تحرير درآورده است. او همچون سياحی بی طرف ولی معتقد به آزادیهای مدنی و حقوق بشر و مخالف سرسخت شوروی و بلوک شرق آن زمان آثارش را به يادگار گذاشته است. در کشور ما ايران، بنا به سنت ديرينه و نهادی شده استبداد، ترجمه اين کتاب چندان مورد نظر ماموران دولتی و يا روشنفکران وفادار به قدرت حاکمه نبوده است. چرا که وقايع نگاری و يا خاطره نويسی اين چهره برجسته حقوقی چندان با مذاق اين قبيل افراد خوانايی نداشته است.
بخشی از کتاب » سرزمينهای شگفت انگیز و مردمانی مهربان» نوشته ویلیام داگلاس – ترجمه حمید دادیزاده تبریزی
من از طريق گزارشات روزنامهها فکر میکردم که پيشه وری انسانی بی کفايت، غير کارآمد و مامور شوروی بود، اما از مطالعات و از مسافرتهايم به آزربایجان در سال ۱۹۵۰ دريافتم که پيشه وری سياستمداری موشکاف بود. او برنامهای به آزربایجان تهيه ديد که هنوز امروزه هم به طور فزايندهای مورد پشتيبانی مردم است.
کسی نمیداند که برنامه دراز مدت پيشه وری چه میشد. خيلیها اين سوظن را داشتند که او مدل روسيه را پياده کند، بعضیها براين باورند که پيشه وری دنبال برنامهای بود که نيازهای ايرانيان را برآورده کند درحالی که چاشنی اندکی نيز از سوسياليسم به همراه داشت. اما قسمت اعظم پروژه که پيشه وری برای آزربایجان داشت به نوعی رفرم مستقيم و خالص بود.
قسمت مهم برنامه وی که بخش اعظم روستاييان از آن پشتيبانی میکردند، اصلاحات ارضی بود. اين اصلاحات چاشنی اندکی از کمونيسم هم داشت. او زمينهای مالکان بزرگ فراری را ضبط کرد و آن را بين روستاييان تقسيم کرد. اما پيشه وری هرگز به اموال و املاک مالکانی که در آذربايجان ماندند دست نزد، قانون جديد تنها سهم ساکنان املاک را از محصولات افزايش داد.
پيشه وری همچنين چاشنی اندکی از سوسياليسم به برنامههايش داد و دولت او بانکهای بزرگ را ملی کرد.
کار بزرگ ديگری که پيشه وری بعد از اصلاحات ارضی، که مورد پشتيبانی کامل مردم قرار گرفت جلوگيری از هرگونه رشوه خواری کارمندان دولتی بود که رشوه را به عنوان جرم تلقی کرد. دو کارمند عاليرتبه و چند کارمند جز دولت وی به همين جرم رشوه گيری از مردم به دار آويخته شدند. اين قانون اثر فوق العاده روشنی داشت. بازرگانان و تجار به من گفتند که در دوران پيشه وری حتی آنها به خود جرات میدادند که مغازهها و حجره های خود را شبها هم باز بگذارند، بی آنکه ترسی از دزدها داشته باشند. مردم عادی به من گفتند برای اولين بار در دوران پيشه وری مردم میتوانستند ماشينهای خود را شبها در خيابانها نگه دارند بی آنکه کسی چراغها، لاستيکها و يا ديگر قطعات مهم ماشيناش را از دست بدهد.
کلينيکهای پزشکی ايجاد شدند، برخی سيار بود و در خدمت روستاييان اطراف تبريز.
قيمت کالاهای مايحتاج مردم به طور شديدی کنترل میشد، احتکار مواد غذايی به شدت تنبيه میشد، نوعی سهميه بندی غذايی به کار افتاد تا هريک از شهروندان بتوانند نيازهای حداقل خود را دريافت دارند. پيشه وری قول داده بود که هزينه زندگی چهل درصد کاهش يابد و او موفق به انجام اين کار شد.
حداقل دستمزد و حداکثر ساعات کار مشخص شد و سيستم چانه زنی جمعی مابين کارمندان و کارفرمايان برای اولين بار به راه افتاد.
پروژه کارهای عام المنفعه برگزار شد و اکثر خيابانها و جادهها اسفالت شدند هرکس بيکار بود به کار گمارده شد.
سيستم گسترده آموزشی برنامه ريزی و اجرا شد برای تمام روستاها مدرسه طرح ريزی شد و دانشگاه تبريز با دو کالج ديگر افتتاح شد، کالج پزشکی و دانشکده ادبيات (دانشگاه تبريز هنوز دايره است) عرصههای مربوط به فرهنگ آزربایجان مورد تاکيد قرار گرفت. زبان تدريس در دوره ابتدايی به آذربايجانی تغيير يافت.
پيشه وری مدافع خود مختاری برای آزربایجان بود. اما او جدايی از ايران را نمیخواست. او میخواست حداقل نصف مالياتی که از آزربایجانیها اخذ میشود در آزربایجان هزينه شود. او میخواست اين استان به درجه بيشتری حق خودکفايی و خود گردانی داشته باشد و در پارلمان دولتی تهران نيز نمايندگان بيشتری داشته باشد.
برنامه دولت پيشه وری غير از اين موارد بخشهای ديگری هم دارد، اما اين موارد اصلی برنامه وی بود. از زمانی که گذر وقايع سبب برافتادن دولت پيشه وری شد مسايلی پيش آمد که برنامههای او را از ديد و نظر مردم عادی جذابتر و به طور فزايندهای مقبولتر کرد.
زمانی که ارتش دولتی وارد آزربایجان شد سرو صدای نعره آوری ايجاد کرد. سربازان دولتی تاراج را آغاز کردند، غارت میکردند و میبردند هرچه به دستشان میرسيد و به آن هم رحم نمیکردند. (در مقام مقايسه) ارتش روسها از رفتار و کردار بغايت بهتری برخوردار بودند. ارتش دولتی که خود را ارتش نجات بخش میناميد، قشون درنده و اشغالگر بود. اين ارتش زخمهای وحشتناکی در مردم به جای گذاشت. خرمن های دهقانان سوزانده شده نابود گشتند، زنان و دختران روستاييان آزربایجان مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند. خانههای مردم غارت و چپاول شدند. اغنام و احشام (چهارپايان) روستاييان به غارت رفتند و دزديده شدند. ارتش دولتی خارج از کنترل بود. ماموريت ارتش شاهنشاهی آزادی و نجات بود، اما اين ارتش مردم عادی را مورد شکار قرار داد و ويرانی، غارت و مرگ از خود بجای گذاشت.
هنوز ارتش شاهی در منطقه بود که مالکان فراری رسيدند. آنها نه تنها خواستار املاک و کرايه آنها شدند، بلکه خواستار کرايههايی شدند که در دوران پيشه وری مردم صاحب زمين شده بودند. اين پرداخت های اجباری گذشته سبب نابودی ذخيره غذايی دهقانان و به خاک سيه نشستن آنها گرديد.
ویلیام داگلاس