گادتب: دو مرد چیزی نزدیک یک قرن باهم زندگی کردند . یکی از آنها مُرد و دیگری کنار جنازه دوستش خاطرت یک قرن باهم بودنشان را مرور کرد. این سنگ بنای رمان روزی به درازای یک قرن نوشته چنگیز آیتماتوف است.
بیستویک آذر روزی به درازای یک قرن ماست. مثل آن است که آن روز را به همه روزهای قرن کپی کرده باشند. در آن سال حکومت مستقر در تهران میخواست پایههای استبدادش را محکمتر کند سفیر آمریکا گزارش میکند که شاه اظهار تاسف نمود که قدرت قانونی لازم را برای انحلال مجلس آشفته ندارد و سِر ریدر بولارد؛ سفیر انگلیس در تهران نیز گزارش میدهد که شاه از نبود اقتدار در قانون اساسی و محدودیت فرماندهی نیروهای مسلح شکایت میکرد.
اما نمایندگان مجلس، احزاب و مطبوعات با خواست او مخالفت میکردند و آرزوی شاه به سد سخت مقاومت نمایندگان مجلس برخورد کرده بود که ناگهان خشم طبیعی مردم آذربایجان نسبت به بیلیاقتی و فساد حکومت ایران فوران کرد. منطق ترکها ساده بود؛ حال که ایران به دست مشتی فرومایه و نادان اداره میشود و امیدی به اصلاحش نیست ترجیح میدهیم نیروهای محلی خودمان منطقهمان را مدیریت کنند. این نگرش آذربایجان مرکزگرایان را بشدت خشمگین کرد و همه آنهایی که پیشتر، از شاه و ارتش انتقاد کرده بودند دست از انتقاد کشیدند و طرفدار افزایش و گسترش نیروهای مسلح شدند. آنها حتی طرحی مبنی بر افزایش نفرات ارتش از ۹۰ هزار نفر به ۱۰۲ هزار نفر برای تشکیل دو لشگر در شمال و افزایش حقوق و مزایای افسران و اعطای امتیازاتی مانند خانههای سازمانی، ترفیع سالانه، حق اولاد و تعاونی ها، بودجه نظامی را تصویب کردند که مشابه این مزایا و امتیازات از طرف دربار فرانسه به ارتش استعماری بازگشته از آفریقا داده شده بود.
کار بیستویک آذر به پایان رسید. دیگری نیرویی توان مقابله با حاکمیت را نداشت و خیال شاه از دموکراسی پارلمانی آسوده گردید. عمادالدین باقی در صفحات 30 و 31 جنبش دانشجویی ایران مینویسد: مردم ایران دسته دسته آمادگی خود را برای جنگ داوطلبانه علیه فرقه دموکرات اعلام میکردند و به ارتش می پیوستند. پس از آن محمدرضا شاه احساس غرور و قدرت کرد و دیگر حاضر به پذیرش هر نخستوزیری نبود و زیر بار نظریات نخست وزیران نمیرفت.
نسخهای از این فرآیند یکسال و یکروزه برای یک قرن ما کپی و تکثیر شده است و بیستویک آذر روزی به درازای یک قرن شده است. یک ماه پیش، با باز شدن پای عربها به اعتراضات همان واقعه دوباره تکرار شد.