شوشا آزربایجان را به آزربایجانیت برمیگرداند

گادتب: روح و احساس جسم زخم خورده آزربایجان شمالی و امید و عاطفه قلب ورم کرده آزربایجان جنوبی جز با وجود شوشا احیا نمیشود

“شوشا” همان حکم فرزند شیرین و باهوش خانواده را برای آزربایجان دارد کلمه ای که به تنهایی میتواند چندین بار یک سرزمین ویرانه را آباد و احیاء بکند شاه نت موسیقی ملی آزربایجان تکیه کلام موغامات و تصنیف سئوگیلی قوپوز و زجه آوای آشیقها فریاد وطن میعادگاه فرهنگ هنر موسیقی و هویت آزربایجان کهن کونسرواتور ما تکه ای از جنت که نامش وجودمان را به لرزه در میاورد شوشا مادر واقف پدر ابراهیم خانها شوشا فقط مرد و ایگید پرورش داده خاک مقدسی که آب و هوایش را هرکه به جان لمس کرده تبدیل به عالم و حکیم و نخبه و دانشمند و خاقان شده

این همه زیبایی نعمت ثروت چشم هر بیگانه ای را برای تصاحبش به طمع می انداخت و نهایت این جوهره تمدن آزربایجان به دست ناپاکان و نامردان افتاد و یک مادر شاعر در آن وقت گفت:

شوشانین داغی بیزدن

باغچاسی باغی بیزدن

یاغی گلیب یورد سالیب

آلیب خوش چاغی بیزدن

این شهر مکانیست که بیشترین شعر و باباتی به اسم آن سروده شده “سینه سی دفتر آنالار سازی چیینینده گزن آتالار” وقتی شوشا را از دست رفته و این شفق ملکوتی را در حال خاموش شدن میدیدند جز بایاتی جر اوخشاما آغی قوشما چیزی دردشان را آرام نمیکرد

باکی جان تربیز دیلیمدی

گنجه باغ لاچین گولومدی

قاراباغ کؤنولومده داغیم

شوشا یارام نیسگیلیمدی

هیچوقت لحظه ای هم شوشا از زبانمان نیافتاده وقتی تار و کامانچا و سئگاه به گوشمان خورده شوشا جلو چشممان ایستاده و بی اختیار اشک ریخته ایم

قلبیم اولوب قان آغلارام

هر آیلار هر گون آغلارام

شوشا غریب منده غریب

او آغلایار من آغلارام

اگر مثل من چشمانتان پر از اشک شده دیگر تمام میکنم گریه را اگر از آرشیو سینه مادران و پدرانمان از غم شوشا بنویسم باید دیوانی بنگارم

ما قویتر بهم گره خوردیم و مشت شدیم و امروز حرکت میکنیم تا آزربایجانیت را از شوشا به آزربایجان بازگردانیم سالها دوری سالها جدایی دیگر به انتهایش رسیده ما صدا و ناله ها و غم شوشا را نتوانستیم تحمل بکنیم و بازهم این شفق را نور بخشیدیم

چاغیر دئنن پاشام گلیر

یوردا ائله یاشام گلیر

وطن گوزون آیدین اولسون

چیخیب داردان شوشام گلیر

بازگشت شوشا به پیکره آزربایجان بازگشت غرور اقتدار قدرت احساس حکمت ادبیات امید و حیات به وجود آزربایجان هست شوشا چون نفس در سینه و چون روح برای جسم میباشد

آنجا یک شهر معمولی نیست بلکه نامش آوازه ای به طول تاریخ در جهان پیداست و یکی از ستونها و قله های پر افتخار تمدن ناب بشریست

و در آخر با یک بایاتی جایگاه و اهمیت شوشا را برای آزربایجان با یک بایاتی تمام میکنم:

آیلار اؤتوب ایل اولار

کامان قاشلار میل اولار

بیرده دؤنسم شوشایا

قلب آچیلار گول اولار

رحمان اوکتای