گادتب: در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تکلیف زبان فارسی و دیگر گویش ها و زبانهای قومی و محلی چون گیلکی وتالشی و لری و کردي در اصل 15 مختصرا مشخص گردیده است!
«زبان فارسی» را «زبان رسمی» اعلام نموده وتدریس زبان های محلی وقومی را درکنار زبان رسمی مجاز دانسته است!
اما با کمال تعجب و تاسف قانون اساسی، تکلیف «زبان ترکی» که در کشور ایران یک «زبان سراسری و ملی» محسوب میشود را روشن نکرده است!
زبان ترکی یک گویش محلی و قومی نیست.! زبان ترکی، زبان گویش اکثریت شهروندان ایرانی هست و البته زبان واسط بین شهروندان غیر ترک با شهروندان ترک…
آنچه جای تعجب دارد زبان ترکی در قیاس با زبان فارسی که دارای پراکندگی بیشتری هست! زبان رسمی اعلام نمیگردد و زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی تعیین و تحمیل میگردد!
مثلا در استان گیلان شهروند بومی فارس زبان نداریم اما شهروند ترک زبان داریم، در استان هایی مثل کرمانشاه و سنندج شهروند بومی فارس زبان نداریم اما شهروند بومی ترک زبان بسیار داریم…
به جرات می توان گفت که در کل کشور فقط در استان سیستان و بلوچستان شهروند بومی ترک زبان نداریم و در تمامی استانها مثل ترکهای قشقایی در استانهای فارس و اصفهان و چهارمحال و بختیاری و ترکهای افشار در استانهای خراسان و ترکهای پیچاقچی در کرمان و ترکهای خلج در اراک و ساوه و ترکهای بومی در تهران و البرز و ترکمن ها در گلستان و…شهروندان بومی ترک تبار بسیاری داریم که سابقه ی سکونت هزارساله در دیگر استانها را دارند…
اما با یک بررسی اجمالی میشود به این جمع بندی رسید که در اکثر استانهای کشور شهروند بومی پارس زبان نداریم و چنانچه امروز گویشورانی به زبان فارسی در این استان ها مشاهده میگردد در نتیجه ی سیاست های آسیمیلاسیون صد ساله ی اخیر مرکزنشینان هست که از دوران پهلوی اول پایه گذاری گردید!!…
در استانهایی مثل آزربايجان شرقی و آذربایجان غربی و استان اردبیل و زنجان و گیلان و مازندران و کرمانشاه و کردستان و لرستان و استان گلستان در کشور شهروند «پارس تبار و پارس زبان» بومی و تقریبا غیر بومی و حتی مهاجر هم نداریم نداریم و احیانا اگر پارسی گویانی هم در این استانها به ندرت دیده میشود در نتیجه ی تحمیل اجباری زبان فارسی بر شهروندان غیر پارس این استانها می باشد!
اکنون چگونه ممکن است یک زبان «غیر ملی و غیر سراسری» را به عنوان یک زبان رسمی بر چند ملت و قوم تحمیل گردد؟
خدا میداند!!
«زبان و گویش قومی و محلی» در «علم جامعه شناسی» تعریف مختص خود را دارد و زبان ترکی اعم از زبان ترکی آزربايجانی و غیره با این گستردگی عظیم ملی و فرا ملی نمیتواند یک زبان محلی و قومی باشد. به گونه ای که گویشوران ترکی آزربايجانی در چند کشور همسایه چون روسیه و گرجستان و آزربایجان و ترکیه و عراق و ایران گسترده شده اند و زبان این ملت عظیم نمیتواند در قالب زبان و گویش محلی تعریف گردد!
لذا در قانون اساسی جایگاه زبان ترکی آنچنان که باید و شاید مشخص نگردیده است! هر چند در مشروح مذاکرات زمان تصویب اصل 15 به «زبان آذری» اشاره ای کوچک میگردد اما این به مفهوم به رسمیت شناختن زبان ترکی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیست.
تاکید بر اجرای اصل 15 قانون اساسی میتواند یک تیغ دولبه باشد اگر بتوان از یک سوی «تدریس به زبان مادری» را مستندا به این نیم بند قانونی پیگیری کرد، از دیگر سوی مجبور به فرو کاستن نامیدن یک «زبان ملی و بین المللی» چون زبان ترکی در حد یک «گویش محلی و قومی» هستیم!!!
لذا اصلاح قانون اساسی ودرج زبان ترکی به خاطر «گستردگی ملی» به عنوان یک «زبان رسمی» یک ضرورت حیاتی و یک مطالبه ی ملی الزامی هست.
(مقاله فوق انعکاس دهنده موضع گادتب نمی باشد)