گادتب: جنگ ۴۰ روزه قرهباغ با ارمنستان و نتایج حاصل از آن را بدونِ دید تاریخی و فهم آن نمیتوان به درستی ارزیابی کرد، لذا تحلیل توافقنامهی اخیر نیاز به دیدی کاملا تاریخی دارد. در اینکه قرهباغ خاک ابدیِ آذربایجان است؛ تردیدی نیست، اما چگونگی حضور ارامنه ساکن در خاک آذربایجان به دوران تزار بر میگردد. زمانی که روسهای تزاری برای مقابله با قدرت عثمانی و حکومت ایران، ارمنیهای بیپناه مانده را که سودای تشکیل دولت داشتند را از جاهای مختلف وارد خاک آذربایجان میکنند.
هراند باسدار ماجیان، تاریخنویس ارمنی مینویسد: “پطر کبیر قفقاز را کلید ورود به شرق میدانست و از طرفی نمیخواست امپراطوری عثمانی به دریای خزر دست یابد، برای همین تمام آوارههای ارمنی را وارد خاک قفقاز میکند.” کوچاندن ارامنه به خاک آذربایجان در دوران کاترین دوم و بعد نیز ادامه مییابد. حتی روسها در قرارداد ترکمنچای نیز به آن اشاره میکنند که ارامنهی ساکن در ایران نیز باید به قفقاز کوچانده شوند.
روسها بعد از عهدنامهی ترکمنچای به اکتشاف معادن در منطقهی کوهستانی قرهباغ پرداخته و با غارت ثروت خاک آذربایجان، به ارمنه کار و معاش دادند. همچنین با معافکردن آنها از مالیات و دادن اراضی حاصلخیز به آنها در پی برهمزدن توازن جمعیتی و افزایش ارامنه شدند.
ارامنه با کمک روسها به مرور بسیاری از ترکها را از سرزمین مادریشان کوچانده و بر زمینهایشان طمع میکردند. آنها حتی به اندک یهودیها، تالشها و دیگر مردمانی که در اقلیت بودند نیز رحم نمیکردند.
با فروپاشی امپراطوری روسیه جمهوریت آذربایجان و ارمنستان در ماه می ۱۹۱۸ شکل گرفته و بعد از مدت کوتاهی با حملهی ارتش سرخ این دو جمهوری به شوروی ضمیمه شدند.
هر چند که تا این مدت ارمنستان بسیاری از خاکهای آذربایجان نظیر زنگهباسار، گویچه را تصاحب کرده بود اما به اینها اکتفا نمیکرد و بدنبال آن بود تا از شرایط پیشآمده و موضعگیری مساعد روسیه حداکثر استفاده را ببرد.
سران کمونیست ارمنستان ادعاهایی نسبت به سرزمینهای نخجوان، قرهباغ و زنگهزور در آذربایجان نیز مطرح میکردند.
مسکو بلافاصله از این ادعاها حمایت کرد و بر فشارهای خود علیه سران کمونیست آذربایجان افزود.
رهبران آذربایجان نتوانستند در مقابل فشارهای مسکو دوام بیاورند و روز ۳۰ نوامبر و اول دسامبر سال ۱۹۲۰ با صدور بیانیهای واگذاری زنگهزور به ارمنستان را اعلام کردند.
هرچند بعد از آن ادعای ارامنه نسبت به نخجوان با مداخله ترکیه حل و فصل شد اما طمع بر خاک قرهباغ همچنان در سر ارمنستان میچرخید. برای همین ارامنه به کمک همکیشان خود، نسبت به بقیه شهرها، ارمنیهای زیادی را در آنجا مستقر میکرد تا جایی که شوروی به همین بهانه این منطقه از خاک آذربایجان را خود مختار اعلام کرد.
بعدها ارامنه اسکان داده شده در قرهباغ ادعای الحاق به ارمنستان را مطرح کردند اما چون میسر واقع نشد، در سال ۱۹۸۸ با افول شوروی، ارمنستان با کمک نیروهای روس منطقهی قرهباغ و هفت استان اطراف آن را اشغال کردند و قتل عامهای فجیعی (نظیر نسلکشی خوجالی) را به راه انداختند. هدف ارمنستان از اشغال استانهای اطراف، مجبورکردن آذربایجان به قبول استقلال قرهباغ و ارتباطدادن آن با کانال لاچین به ارمنستان بود.
آذربایجان ۲۸ سال با وجود اشغالِ خاکش توسط ارامنه به این خواستهی ارمنستان هرگز تن در نداد. تا اینکه امسال با قدرت زیاد اقدام به بازپسگیری مناطق اشغالی گرفت و بعد از ۴۰ روز مبارزهی دلیرانه، هفت استان اطراف قرهباغ را از اشغال ارامنه آزاد نمود، همه منتظر ورود ارتش آذربایجان به منطقهی قرهباغ بودند که منجی همیشگی ارامنه، یعنی روسها به دادش رسیدند و شبانه با امضای توافقنامهای مانع ورود ارتش به خاک قرهباغ شدند.
هر چند که این توافق نامه برای آذربایجان چند قدم رو به جلو بود و با استناد به آن توانست اراضی آزاد شده را حفظ کند و جادهی ارتباط با نخجوان را بگیرد، اما به معنی پیروزی مطلق و اتمام کار هم نباید باشد، چرا که نه تنها تکلیف چند شهر مهم قرهباغ مانند “خانکندی” همچنان مبهم مانده بلکه طبق خواستهی ارامنه در ماقبل اشغالِ قرهباغ، کانال لاچین (با نظارت روسها) همچنان اجازهی ورود خروجِ بدون کنترل ارامنه را به قرهباغ میدهد.
همچنین از واگذاری زنگهزور به ارمنستان توسط شوروی، بیش از یک قرن نمیگذرد، پس نباید کار را تمام شده دانست و تاریخ را فراموش کرد.