گادتب: کشورهای زیادی در جهان وجود دارند که ذخایر معدنی چندانی ندارند، اما بااینهمه توانستهاند اشتغال و ثروتآفرینی را محقق کنند و در ارتقای شاخصهای توسعه نیز موفق باشند. ژاپن و تایوان و سرزمینهایی ازایندست ناشناخته نیستند. فقر منابع معدنی در کشوری مانند تایوان بهحدی است که حتی شنوماسه را نیز از کشورهای دیگر وارد میکنند و با وجود آنکه انواع کانیهای فلزی و غیرفلزی را با پرداخت هزینههای سرسامآور تأمین میکنند، توانستهاند ارزشافزوده چشمگیری را براساس همان مواد رقم بزنند. اما در کشور ما که ذخایر معدنی گستردهای دارد، روندی معکوس طی میشود. عدهای با این مغالطه که «برای رونق اقتصاد بدون نفت، بهترین راه ممکن رویآوردن به معدنکاوی است» به تاراج معادن و ذخایر معدنی دامن زده و میزنند. چرا باید این فریب را باور کنیم که رونق اقتصادی ازطریق فروش مواد استخراجشده از منابع سرزمینی اتفاق میافتد؟ مگر فروش دارایی چیزی غیر از خودخواری سرزمینی است؟ آیا باید بعداز چند دهه، همانند ملیشدن نفت به فکر ملیکردن معادن بیفتیم و در این مدت، بخش عمدهای از منابع و ذخایرمان را از دست بدهیم؟
استان زنجان ازمنظر زمینشناختی در موقعیت خاصی قرار گرفتهاست که وجود انباشتههای مختلف و چندگانۀ معدنی را در عرصهای نهچندان وسیع بهدنبال داشتهاست. ذخایر ارزشمندی مانند سرب، روی، طلا، مس، آهن، گرانیت، تراورتن، و … در جایجای این سرزمین شناسایی شدهاست، اما این منابع ارزشمند بهجای آنکه تغذیهکنندۀ صنایع زنجیرهای کارآمد با ارزشافزودۀ بالا باشند و بتوانند با حداقل استخراج مواد معدنی، تولیدات کمعارضه و پرسودی را برای رونق اقتصادی، تقویت اشتغال و افزایش رفاه بهدنبال داشته باشند، دچار رویکردی یغماگرانه شدهاند.
در استان زنجان معادن گسترده و متعددی مجوز فعالیت گرفتهاند و انبوهی از این مواد ارزشمند را با بدترین الگوهای مخرب برداشت کرده و با کمترین ارزشافزوده از دسترس نسلهای متمادی خارج میکنند.
درواقع دو الگوی توسعهستیز در استان زنجان، درخصوص ذخایر معدنی بهصورت غالب اجرا میشود؛ یکی آنکه این مواد بهصورت خام و با فعالیتهایی درحدّ خردایش و برش یا حداکثر تبدیل به کنسانتره از استان و حتی کشور خارج میشوند و جیب افراد اندکی را ازطریق خاکفروشی و سنگفروشی و کنسانترهفروشی پر میکنند و بقیۀ مردم تنها به گردوغبار و آلودگیهای گستردۀ آب و خاک و هوا و مواد غذایی دچار میشوند. دیگر آنکه در مواردی مانند سنگ آهن و معادن سرب و روی، آن بخش از فرآوری مواد معدنی که بهشدت آلاینده است در استان مستقر شده و با مصرف انبوه منابع آب و انرژی به تولید شمش و فلزات خالص پرداخته و آنگاه این فلزهای ارزشمند را به واحدهای فناور کشورهای دیگر ارسال میکنند و بازهم تنها آلودگیهای گسترده و خالیشدن ذخایر، نصیب مردم استان زنجان میشود.
مصداقهای عینی این واقعیت در سرب و روی بسیار ملموستر است. با اینکه بزرگترین معدن سرب و روی خاورمیانه در استان زنجان قرار دارد، تنها صنایع مرتبطی که در استان زنجان میبینیم، صنایعی هستند که حجم انبوهی از مواد معدنی استخراجشده را با ایجاد آلودگیهای وحشتناک به شمش تبدیل میکنند و این شمشها را به خارج از کشور میفرستند. پس از آن، همین فلزها تبدیل به محصولاتی میشوند که با چند برابر قیمت به خود ما فروخته میشوند. نتیجه آن شدهاست که در طول چند دهه، ذخایر معادن سرب و روی زنجان روبهاتمام است و نهتنها استان زنجان ثروتمند نشده، بلکه پهنههای گستردهای از آلودگی آب و هوا و خاک و منابع زیستی، دامنگیر نسلهای پیدرپی مردم زنجان شدهاست. این درحالی است که اگر برنامهای توسعهمحور بهاجرا دربیاید، با ایجاد صنایع زنجیرهای استاندارد و سازگار با محیطزیست و مبتنیبر توان سرزمین، برداشت از ذخایر معدنی بهشدت کاهش یافته و محدود به میزانی خواهد شد که بتواند این صنایع را تغذیه کند و درنتیجه در طول دهههای متمادی بتواند تولید و اشتغال را با کمترین عوارض ممکن رونق دهد و ازهمینطریق، کشورهای دیگر را به مشتری محصولات انحصاری خود تبدیل کند.
یادآوری این نکته ضروری است که تعیین صنایع سازگار با توان سرزمین و تعیین حجم بارگذاری این صنایع و تعیین محل استقرار آنها نیازمند مطالعه و تصمیمگیریهای مسئولانه است، نه آنکه عدهای بازهم با بهانۀ توسعه و با برگزاری چند جلسه، عرصۀ استان زنجان را این بار به میدان تاختوتاز صنایع آلاینده با مصرف انبوه آب و انرژی و تخریبکنندۀ سایر پتانسیلهای توسعۀ استان تبدیل کنند. قبل از هر چیز باید «بهقاعده و اندازهبودن» را در هر زمینهای یاد گرفت و به آن ملتزم بود و فراموش نکرد که «آب آر چه همه زلال خیزد/ از خوردن پر ملال خیزد»!
یادداشتی از رضا رمضانی فعال محیط زیست