پنج‌شنبه , آوریل 18 2024
azfa
تازه ها

عيسي يگانه: سولدوز و قضيه «كردستان مكريان»!

گادتب: در شانزدهم مرداد ماه سال ۱۳۷۹ نامه‌اي از سوي اداره كل آموزش و پرورش استان كردستان به فرمانداري شهرستان نقده ارسال شد، اين نامه سرآغاز به وجود آمدن يك رشته كشمكش‌هاي سياسي و مطبوعاتي بين اين اداره كل و نويسنده كتاب «جغرافياي طبيعي كردستان موكريان» ، فرمانداري شهرستان نقده، ۲تن از اعضاي شوراي شهر نقده،‌ مطبوعات استان آذربايجان غربي و اهل فرهنگ قلم شهرستان نقده گرديد.

در سطور بعدي خلاصه‌اي از اين جريان و شرح چگونگي ايجاد آن و نقش نشريات و روزنامه‌هايي دخيل در ماجرا به شكل خاطره نگارنده اين سطور نقل مي‌شود.

با رؤيت نامه اداره كل آموزش و پرورش استان كردستان بصورت تصادفي توسط اينجانب، عنوان اصلي كتاب «جغرافياي طبيعي كردستان موكريان»، (سردشت، پيرانشهر، بانه‌، مهاباد، بوكان، سقز، نقده و اشنويه) توجه ام را جلب نمود، چرا كه آوردن نام برخي از شهرهاي استان آذربايجان‌غربي بعد از عنوان اصلي كتاب، شبهه‌انگيز بود، از اين رو جريان را با معاون اسبق فرمانداري آقاي آرزومند در ميان گذاشتم و وي گفت: «شما به جاي اعتراض به اين موضوع اول كتاب را رؤيت كرده و بر آن نقدي بنويسيد» و بر اين اساس نامه‌اي از سوي فرمانداري نقده به اداره كل آموزش و پرورش استان كردستان ارسال، و در آن درخواست گرديد تا كتاب ياد شده به فرمانداري نقده ارسال شود و در پاسخ در تاريخ۵ / ۶ / ۱۳۷۹ نامه‌اي در پاسخ نامه فرمانداري نقده دريافت شد كه در آن درخواست شده بود تا فرمانداري نقده وجه قيمت كتاب را طي فيشي به حساب مؤلف كتاب واريز كرده تا يك جلد از كتاب ياد شده به فرمانداري نقده ارسال شود و جالب‌تر آنكه رونوشت نامه ياد شده به فرمانداري‌هاي شهرستان‌هاي: سقز، بانه در استان كردستان و پيرانشهر، اشنويه، بوكان، مهاباد و ادارات آموزش و پرورش شهرستان‌هاي پيرانشهر، اشنويه، بوكان، مهاباد، نقده و كارشناسي گروه‌هاي آموزشي متوسطه ارسال شده بود، اشكال كار در اين نامه آن بود كه درجه نخست، جناب آقاي داوودپور مدير كل محترم آموزش و پرورش استان كردستان از امكانات اداري آموزش و پرورش حوزه خود، به صورت خصوصي در جهت تبليغ يك كتاب يك فرد خاص بصورت آگاهانه و يا ناآگاهانه سوء استفاده بود …

موضوعي كه قبل از نقد كتاب به دور از جنجال آفريني‌ها، خود موجب جنجال آفريني شد، باز مي‌گردد به ارسال نامه ياد شده به كليه مدارس تابعه شهرستان نقده و از اينجا بود كه در غياب فرمانداري نقده كه در شهرستان حضور نداشت دو تن از اعضاي سابق دوره اول شوراي شهر نقده، با رؤيت اين بخشنامه در مدارس، نامه‌اي تحت عنوان و تيتر:«هشدار به مسئولين كشور، تجزيه آذربايجان ايران» به نشريه نويد آذربايجان ارسال كردند كه در شماره ۱۰۱ مورخه ۱۹/۷/۱۳۷۹ اين نشريه چاپ شد و در آن ضمن اشاره به نامه داوود پور، مدير كل آموزش و پرو.رش استان كردستان مبني بر ارايه و معرفي كتاب جغرافياي طبيعي كردستان موكريان و سر درآوردن نامه ياد شده و بخشنامه شدن آن به مدارس نقده سؤال كرده بودند:

« آيا اخيراً اداره آموزش و پرورش نقده و محمديار زير نظر مدير كل استان كردستان انجام وظيفه مي‌كند؟! اگر جواب منفي است پس چرا در زير بخشنامه رسمي اداره آموزش و پرورش نقده بجاي امضاي مدير كل پرصلابت و متدين آذربايجان‌غربي، امضاي آقاي داوود پور مدير كل آموزش و پرورش استان كردستان به چشم مي‌خورد؟

سخن آخر: حداقل انتظاري كه اهالي منطقه سولدوز از مسئولين فرهنگي و سياسي شهرستان دارند، اين است ،حال كه سرنوشت مردم فقير و فلاكت‌زده اين منطقه به دستان با كفايت شماها سپرده شده، بياييد محض رضاي خدا نامه‌اي را كه پاراف كرده و رونوشتن را به مدارس و ادارات ارسال مي كنيد، يكبار با دقت مطالعه كنيد تا اينگونه خواسته و ناخواسته تاريخ و جغرافياي پربار و ديرين اين خطه خونين و هميشه آذربايجان را لگدمال و خدشه‌دار نسازيد»

سيفعلي دلير و عزيز رحيمي عضو شوراي شهر نقدهچاپ اين نامه همچون آتش زير خاكستر عمل نمود و بعد از آن فرماندار از سفر بازگشته نقده، آقاي حميد شكري جوابيه‌اي تحت عنوان:« آذربايجان تجزيه ناپذير است» كه بصورت تيتر اول هفته نامه نويد آذربايجان در شماره ۱۰۱ آن چاپ شد. در اين جوابيه فرمانداري نقده ضمن اشاره به چند و چون قضيه ارسال نامه اداره كل آموزش و پرورش كردستان به فرمانداري نقده، با اشاره به تهيه و آماده سازي جوابيه مستدل مفصل به اين ادعاي خام و بي‌اساس مدير كل آموزش و پرورش كردستان توسط اهل قلم و فرهنگ، آمده بود:« جاي بسي تآسف است در حالي كه مردم وطن دوست و غيور آذربايجان غربي اعم از ترك و كرد همگام با دولت منتخب خود در راستاي تحقق آرمان‌هاي انقلاب اسلامي حركت مي‌كنند. افرادي با نيات پليد و تفرقه‌افكنانه خود، هنوز هم در صدد ايجاد تفرقه و ناآرامي در منطقه مي‌باشند يقيناً اقدام اداره كل آموزش و پرورش استان كردستان در تدوين كتاب مذكور يا ناشي از عدم درك واقعيات و وضعيت خاص منطقه شهرستان نقده بوده و يا عمداً در راستاي اهداف شوم گروه‌هاي محارب عمل نموده كه در هر صورت بايد مديركل مربوطه جوابگو باشد …

۵- تأكيد مي‌نمايد كه آذربايجان تجزيه ناپذير و شهرستان نقده بعنوان سنگر مقاوم و هميشگي آن با مردماني دلاور همچنان استوار باقي خواهد ماند و مسئولان و فرهنگ دوستان اين خطه هر ياوه‌سرايي را با قاطعيّت پاسخ خواهند داد و دو قوم كرد و ترك برادروار در كنار هم زندگي خواهند كرد…»

روابط عمومي فرمانداري نقده

با چاپ اين جوابيه در نشريه نويد آذربايجان، دانشجويان آذربايجاني نيز با ارسال نامه‌اي به وزير آموزش و پرورش انتشاركتاب ياد شده از طريق آموزش و پرورش را به شدت محكوم كردند. نشريه شمس تبريزو روزنامه قدس نيز در شماره ۳۷۰۲ روز سوم آبان ۱۳۷۹ در خبري در صفحه ۱۵ خود نوشت:« انتشار يك كتاب ضد شيعي در استان كردستان، اعتراض مردم اين منطقه را برانگيخت.»

روزنامه جمهوري اسلامي هم در صفحه ۱۵ روز شنبه ۳۰مهرماه سال ۱۳۷۹ شماره ۶۱۹۰، در ستون «جهت اطلاع» خود نوشت:« فرمانداري نقده با انتشار بيانيه‌اي، اقدام اداره كل آموزش و پرورش استان كردستان را در مورد تدوين كتابي به نام جغرافياي كردستان موكريان محكوم كرده است … »

برخي روزنامه‌هاي ديگر نيز خبرهاي مشابهي را در اين خصوص درج كردند. از ميان روحانيون محلي تنها شيخ قاسم باقرزاده با ارسال نامه سرگشاده‌اي به وزير آموزش و پرورش به انتشار كتاب ياد شده از سوي اداره كل آموزش و پرورش كردستان اعتراض كرد.

جالب توجه آنكه همزمان با انتشار اين كتاب و رخداد جنجال‌هاي ياد شده در نيمه اول مهر ماه سال ۱۳۷۹ در ويژه نامه بوكان (شماره ۲۶ نشريه فرداي ما) از قول شوراهاي پنج شهر منطقه تيتر زده بود، «استان مكريان را تأسيس كنيد». در صفحه دوم اين ويژه‌نامه آمده بود:« «سرويس خبر- شوراهاي پنج شهر مهاباد، بوكان، پيرانشهر، سردشت و اشنويه با ارسال نامه‌اي خطاب به آقاي خاتمي درخواست تأسيس استان مكريان را كرده‌اند»

استفاده از امكانات دولتي براي تبليغ و توزيع كتاب جغرافباي كردستان مكريان سؤال برانگيز بود و به دنبال آن موجي از اظهار نظرهاي مثبت و منفي را له و عليه آن برانگيخت. نشريات «سيروان» و «آبيدر» در استان كردستان مقالاتي به قلم نويسنده كتاب آقاي سعيد خضري و يا افرادي ديگر در تأييد عمل مقالاتي مي‌نوشتند و در دفاع از آن اصرار مي‌كردند كه كتاب ياد شده، كتاب صرفاً جغرافيايي است و كتاب سياسي نيست. در اين ميان نامه‌اي هم بدون آنكه امضايي پاي آن ديده شود به اسم دانشجويان كرد شهرهاي اورميه، مهاباد، نقده و بوكان پخش شده بود و به مقاله آقايان سيفعلي دلير و عزيز رحيمي اعتراض كرده بود. عنوان اين نامه «نقد فني؟ قانون گرايي؟ شوونيزم؟» بود.

در بند دوم اين نامه آمده بود:« اينكه چرا رئيس اداره آموزش و پرورش نقده كه از لحاظ تشكيلاتي و اداري و طبق تقسيمات كشوري در استان آذربايجان غربي قراردارد چرا بايد تحت امر رئيس كل آموزش و پرورش استان كردستان قرارگيرد، يك سئوال منطقي است … و نويسنده نامه ياد شده (معلوم بود اين نامه را يك نفر و شتاب‌زده نوشته بود و به نام دانشجويان كرد پخش كرده بود). در ادامه نامه خود با طرح اينكه «عده‌اي از كردها در نقده ساكن هستند پس لزومي براي جنجال و بزرگ نمايي نيست» به نوعي از انتشار كتاب ياد شده در مناطق جنوبي استان دفاع كرده بود.

با اينحال از طرف «جمعيت توسعه آذربايجان‌غربي» جزوه‌اي در نقده و تحليل كتاب ياد شده با عنوان «بررسي توطئه شوم تجزيه استان آذربايجان‌غربي» تهيه و با همكاري روابط عمومي فرمانداري نقده به فرمانداري‌هاي استان، اداره كل آموزش و پرورش كردستان، مراكز دانشگاهي، روزنامه‌هاي كشور و نشريات استاني ارسال گرديد و متن آن در هفته‌نامه «صداي اروميه» چاپ و منتشر گرديد، اين جزوه در ۱۸ صفحه قطع رقعي بزرگ تهيه شده بود، داراي يك مقدمه، متن و نتيجه‌گيري نهايي بود. اين جزوه با نامه برگي مسئول روابط عمومي فرمانداري نقده به مراجع ذيربط فرستاده شده در بخشي از اين نامه آمده بود:

« … در حالي كه سوق فرهنگ جهاني بسوي همگرائي بوده و ملل دنيا با انديشه دهكده جهاني در صدد انحلال حدود و مرز و قلمروها برآمده‌اند و پروژه گفتگوي تمدن‌ها از طريق رياست محترم جمهوري اسلامي جناب آقاي خاتمي بمنظور مقابله با تراژدي دوري ملل، عنوان و بازتاب جهاني و بين‌المللي پيدا مي‌كند، جاي بسي تأسف است كه عده‌اي نوقلم و ناآشنا به بافت فرهنگي منطقه با آرمان تجزيه‌طلبي و ايجاد شكاف در ميان قوميت‌ها قلم فرسايي مي‌كنند! لذا فرمانداري نقده بر حسب وظيفه با ياري اهل قلم و فرهنگ خطه سولدوز در رد ادعاي واهي كه در متن كتاب جغرافياي طبيعي كردستان مكريان مشهود است اقدام به تهيه جوابيه مذكور در محورهاي زير نموده است.

۱- رد ادعاي بي‌اساس نگارنده كتاب مبني بر تعلق شهرستان نقده به كردستان مكريان و ارايه دلائل و مستندات معتبر كه نشانگر تعلق ساوجبلاغ(مهاباد) و پيرانشهر و … به ولايت سولدوز مي‌باشد .. »

همچنين در مقدمه جزوه ياد شده به موقعيت خاص استان آذربايجان‌غربي اشاره شده بود و آنگاه سابقه طرح «كردستان بزرگ» از سوي سرويس‌هاي جاسوسي انگليس و آمريكا و ايادي آن مورد بحث و بررسي قرار گرفته بود كه چگونه اين مسئله به نوعي به نام «كردستان شمالي» به كتاب‌هاي درسي جغرافيايي استان نيز در سنوات گذشته راه يافته بود، بعد از طرح چندين سئوال از مدير كل وقت آموزش و پرورش استان كردستان، سئوال شده بود :

«چرا تبليغ براي تهيه و مطالعه كتاب مذكور علاوه بر استان كردستان، خارج از حوزه تقسيمات آن استان، به ويژه براي قسمت‌هاي جنوبي استان آذربايجان‌غربي، به وسيله مدير كل محترم آن استان توصيه گرديده است» …(صفحه ۶ جزوه مذكور) و سپس در ادامه با طرح مواردي كه از سوي نويسنده كتاب تعمداً در صفحات كتاب آورده بود، آنها را مورد نقد و بررسي قرار داده بود به نمونه‌هايي از مطالب اين جزوه اشاره گذرايي مي‌شود :

«۱- در پاراگراف دوم پيش گفتار كتاب، صفحه ۵ ، مؤلف به اصطلاح كردستان موكريان بدون آنكه سندي درباره آن ارايه نمايد و برخلاف واقعيت‌هاي تاريخ و تقسيمات كشوري، حتي درياچه اروميه را هم متعلق به كردستان موكريان مي‌داند ! … »

در اين جزوه به سندي به تاريخ ۵ شهر ربيع الثاني ۱۳۳۶ قمري اشاره شده كه بعد از آرم شير و خورشيد به حكومت ولايت اربعه، ارومي، سلماس و سلدوز در دوره قاجار اشاره شده است، از اين سند استنباط مي‌شود كه سولدوز (يا شهرستان نقده) خود يك حوزه مستقل ولايتي در جنوب غربي آذربايجان محسوب مي‌شده است و در صفحه ۹ همين جزوه آمده است:

« … برابر اسناد موجود در گذشته‌هاي تاريخي و نيز در دوره قاجار، بخش اعظم منطقه مذكور يه عنوان ولايت سولدوز ياد شده است و به كاربردن عنوان ولايت اربعه در سربرگ احكام صادره آن دوره تا اوايل دوره پهلوي، مبيّن اين واقعيت مي‌باشد …علاوه بر آن رسيدگي به امور حكومتي، سپاهي و نظامي ساوجبلاغ (مهابادفعلي)، خانه (پيرانشهر فعلي)، لاجان و اوشنويه به عهده حوزه حكومتي ولايت سولدوز بوده كه در اين رابطه حاكم سولدوز بارها سپاهيان، نيروهاي مسلح و سواره ايل قاراپاپاق را جهت اعاده امنيت مناطق ياد شده، به آنجا اعزام نموده است » …

در بند ۸ جوابيه جزوه نقد و بررسي كتاب ياد شده، آمده بود:«… در اينجا براي روشن شدن معني كلمه مكريان از كتاب «تاريخ مفصل كردستان» يا «شرفنامه بدليسي» تأليف امير شرف‌خان بدليسي به كوشش” محمد محمد لوي عباسي” انتشارات علي اكبر علمي، مدد مي‌گيريم در صفحه ۳۷۲ كتاب مذكور آمده است: « نسبت حكام مكري به قبيله مكريه كه در نواحي شهره زول (شهر زور)،[واقع در كشور عراق] موطن دارند مي‌رسد و با روايت بعضي از ثقات از حاكمان بابان مشتق است . چه در السنه و افواه مشهور است كه سيف الدين نام شخص حيله‌كار و مكار از آن سلسله پيدا شد و از كثرت استعمال به مكري اشتهار يافت و مكرو هم مي‌تواند بود، به هر تقدير سيف الدين به متانت رأي و فطانت ذهن مشهور به حيله و تزوير در زبانها مذكور بود. در مبادي حال و اواخر احوال سلاطين تراكمه جمع كثير از عشيرت بابان و ساير عشاير كردستان بر سر خود جمع آورده ناحيه درياس[«ديري ياز» لغت تركي است و به معني هميشه بهار و بهار زنده مي‌باشد، وجوه ديگر آن «دارياس »مي‌باشد كه به بررسي بيشتري نياز دارد] را از طايفه چابقلو[چاپخلي] مستخلص گردانيده مستقر شد و بعد از آن به تدريج ناحيه دول باريك و ناحيه آختاچي [لغت تركي و به معني كاشت نوعي درخت مي‌باشد. ] و ايل تيمور و سولدوز را نيز زمينه درياس كرده و به قوت قاهره و زور بازو كسي را در آن نواحي مجال تصرف و تعرض نماند و طوايفي كه بر سر او مجتمع گشته بودند موسوم به مكري شدند و مدتها به حكومت آن ديار مبادرت نمود …»

كه با توجه به جملات مندرج در اين كتاب موارد زير را مي‌توان استنباط كرد:.الف- كلمه موكريان – مكري به معني حيله‌گران، حيله‌گري و مكر بوده و انتخاب چنين وجهي براي ناميدن اين قسمت آذربايجان غربي، بنا به برداشت آقاي سعيد خضري چندان خالي از لطف هم نخواهد بود

ب – بايد اشاره كرد كه در حال حاضر و در تقسيمات كشوري، مكري از دهستان‌هاي جنوب شهرستان مهاباد بوده كه از آن تنها به عنوان دهستان گورك مكري ياد مي‌شود … »

مسئله‌اي ديگر كه از كتاب شرفنامه بدليسي استنباط مي‌شود آن است كه سيف الدين مكري برخي از عشاير و قبايل كرد عراق را با هم متحد ساخت و آنگاه به خاك ايران و آذربايجان تجاوز كرد و ايلات ترك شامل: چاپيخلي و … ساكن در اين حدود را قتل عام كرده و يا از مسكن خود راند و با زور اسلحه چندي در منطقه حكومت كرد و بعدها همين عشاير كرد غيرايراني كه از شهر زور عراق به اينجا آمده بودند، منطقه را به دست گرفتند.

در ادامه جزوه ياد شده با درج نقشه كردستان بزرگ به نقل از كتاب جغرافياي طبيعي كردستان موكريان، ابعاد بين‌المللي و منطقه‌اي موضوع مورد كنكاش قرار گرفته و به طرح «هلال خضيب» كه عليه تماميت ارضي و استقلال ايران مي‌باشد، اشاره كرده است و تأليف كتاب مورد نقد را در رديف و ادامه همين توطئه‌ها برمي‌شمارد.[۱]

در ادامه همين جزوه با اشاره به نقشه‌ها و مطالب كتاب جغرافياي طبيعي كردستان موكريان، موارد ديگري از مطالب اين كتاب مورد نقد و بررسي قرارگرفته بود. در سطور پاياني اين جزوه و در قسمت نتيجه‌گيري آن آمده است:« آيا پاداش مردمي كه در طول تاريخ سكونت خود در منطقه همواره حافظ استقلال و تماميت ارضي ايران بوده‌اند و بارها در مقابل يورش، قتل‌عام و غارت شيخ عبيداله شمدينلي، اسماعيل آقا سيميتقو و امثال آنها ايستادگي نموده و شهداي گرانقدري را تقديم كرده‌اند، اين است؟ آيا شايسته است كه اين چنين ناجوانمردانه مورد تهاجم قرار گيرند؟ مسلماً مردم غيور و فداكار منطقه باز مثل گذشته و حتي مصمم‌تر از آن، از حريم فرهنگي، سياسي و اجتماعي خود صيانت خواهند كرد.»

جمعيت توسعه آذربايجان غربي (سولدوز)

لازم به اشاره است نسخه‌اي از اين جزوه با امضاي آقاي برگي مسئول روابط عمومي فرمانداري شهرستان نقده به دفتر نشريه آبيدر در استان كردستان ارسال شده بود، آبيدر در شماره ۶۹ به تاريخ ۱۵ آذرماه خود (در صفحه ۵) در نامه يك خواننده به نام حسن داوودي با عنوان:« هر حريمي را نشكنيم و هر قانوني را زير پا نگذاريم» [آورده بود… ] آقاي فرماندار، بدانيد كسي كه در خلال اين نوشته با شما صحبت مي‌كند يك كرد مسلمان ايراني است و اين صفت ايراني به من اجازه مي‌دهد كه از حقوق اجتماعي و سياسي خود استفاده كرده و با شما صحبت كنم، شما نيز با بزرگ‌منشي و عدالت كه از صفات ديرينه ايرانيان است با دقت و بي‌نظري سخنان من را خواهيد شنيد آقاي فرماندار، درست نيست كه با كوچكترين سوءظن درست يا نادرست يا

سوءتعبير در مورد موضوعي هر حريمي را بشكنيم و هر قانوني را زير پا بگذاريم و ديگران را به خيانت و اخلال‌گري متهم سازيم و در مظاهر زندگي اجتماعي امنيت و فعاليت اجتماعي را متزلزل نمائيم.

در نقد بايد مقصود و انديشه نويسنده را با دقت و تيزبيني مورد توجه قرار داد، كتاب جغرافياي طبيعي كردستان موكريان، كاري تحقيقي است كه به شيوه علمي در مورد ناحيه‌ي جغرافياي آذربايجان غربي و كردستان تدوين شده است لذا عنوان كردستان موكريان تا پيش از تقسيمات كشوري به ناحيه بين دو استان آذربايجان غربي و كردستان كنوني اطلاق مي‌شده است، و شامل شهرهاي نقده، ميانوآب – تكاب – سقز – مهاباد – بوكان – سرد شت – بانه و اشنويه بر اساس منابع و مأخذ معتبري است كه در تأليف كتاب فوق نيز نويسنده محترم مورد استفاده قرار گرفته است لذا برداشت از آن تحت عنوان استان موكريان و توهين به مذهب مردم محترم منطقه منظور نمي‌گردد. چون كتاب صرفاً مطالب طبيعي جغرافيايي را شامل است…» البته نويسنده اين مقاله بدون آنكه به مستندات و مأخذ معتبر كوچكترين اشاره‌اي بكند و يا منظور خود را از زير پا گذاشتن قانون توسط فرمانداري نقده به روشني بيان كند تنها شعار گونه از مطالب كتاب (ياد شده) دفاع كرده بود. در همين صفحه نشريه آبيدر سعيد خضري نويسنده، كتاب ياد شده جوابيه‌اي تحت عنوان: «جغرافياي طبيعي جغرافياي سياسي نيست» به چاپ رسانده بوده، در بندهاي اين جوابيه آمده بود:

« …۲- به غير از تعداد كمي افراد ناآگاه در شهر نقده (كه تعدادشان از انگشتان دست تجاوز نمي‌كند) به علت تنگ نظري و برداشت غلط جهت تحريك احساسات مردم و ايجاد بلوا و آشوب هيچ كس در منطقه نسبت به انتشار اين كتاب اعتراض ننموده و به اشاعه چنين برداشت‌هاي واهي دامن نزده است .»

مثل وي مانند مثل كبكي است كه سر را در برف نموده و اطراف را نمي‌بيند، بود كه موج اعتراضات مردمي و دانشجويي عليه مطالب كتاب خود را نديده گرفته و به يك عده خاص نقده‌اي محدود كرده بود.

وي در بند ۸ جوابيه خود نقدكنندگان اثر خود را «بعضي از فرصت طلبان جيره‌خوار دورخرمن» مي‌خواند و با عبارت توهين‌آميزي در برابر منتقدان خود موضع گرفت.

استفاده غيرادبي و غيرمتعارف نويسنده كتاب از عبارت توهين آميز «بعضي ازفرصت طلبان جيره خوار دور خرمن، نهايت درماندگي استيصال او را مي‌رساند و اين امر سبب شد كه ۲ متن جوابيه‌ جداگانه به ۲مقاله از اين دست وي تهيه و به نشريه آبيدر ارسال شود كه اين نشريه هم تنها با چاپ يك جوابيه در شماره اقدام كرد قسمتي از اين جوابيه آمده بود:

«… ۲- در رابطه با اشاره آقاي خضري در جوابيه خود در مورد ۲ كه هيچ كس به مطالب كتاب او اعتراض ننموده‌اند الا عده انگشت شمار آنهم در شهرستان نقده، بايد گفت ادعاي مذكور كاملاً كذب است، چرا كه بسياري از روزنامه‌هاي كشور، نشريات محلي، مقامات استان و نمايندگان مردم آذربايجان‌غربي در مجلس شوراي اسلامي و دانشجويان دانشگاه‌هاي كشور با چاپ مطالب، مصاحبه و انتشار اعلاميه‌هايي مفاد غيرواقعي كتاب ياد شده را زير سئوال برده و حتي دانشجويان آذربايجاني با انتشار بيانه‌اي، خواستار استيضاح آقاي مظفر وزير آموزش و پرورش در رابطه با عملكرد مدير كل آموزش و پرورش استان كردستان در تبليغ و توزيع اين كتاب، در مجلس شوراي اسلامي شدند (رجوع شود به نشريه شمس تبريز مورخ ۱۱ آبان ماه شماره ۸۳، جمهوري اسلامي۲۰ مهر ماه شماره ۶۱۹۰، نويد آذربايجان شماره ۱۰۱ و … )

چرا بايد انعكاس حقايق سياسي و نقد و بررسي كتاب شما و ذكر ديدگاه مخالف ديدگاهتان از سوي ديگران، شما را به انفعال و عصبانيت وادارد و شما در ادامه جوابيه خود از توهين به منتقدان كتاب خودداري نكرده و آنها را جيره‌خوار دور خرمن و ناآگاه خوانده و تنها خود را عالم و آگاه دانسته‌ايد. در ادامه اضافه مي‌كنيم منتقدان كتاب حق قانوني خود مي‌دانند كه از شما بخاطر ايراد اتهام و توهين نسبت به خود، در مراجع قضايي شاكي شده و در ضمن شما را به اتهام تشويش افكار عمومي و نشر اكاذيب از طريق مراجع قانوني تحت تعقيب قرار دهند … [۲]»

بعد از چاپ اين جوابيه بود كه به اصطلاح ميرلوحي استاندار اسبق آذربايجان‌غربي (كه با خطاب به دوستان نقده‌اي دخيل در جريان )به فرماندار وقت گفته بود: «خواهش مي‌كنم به آنها بگوييد: فتيله‌ها را پايين بكشيد» به تدريج «فتيله جريان ياد شده» پايين كشيده شد.

در خاتمه لازم به ذكر است عاملي كه باعث گرديد تا اين جريان به صورت خاطره‌اي بازگو شود آن بود كه بيان شود گاهي عده‌اي آگاهانه و يا ناآگاهانه به انجام اعمالي اقدام مي‌نمايند كه نتيجه‌اش ايجاد تفرقه و شكاف بين مردم ترك و كرد مي‌گردد و اين در حالي است كه مردم ترك و كرد در طول ساليان متمادي در اين استان و ساير مناطق كشور در كنار يكديگر زندگي مي‌كنند بدون آنكه مشكلي با هم داشته باشند و ديگر آنكه جدا از تبليغات سوء عده‌اي فرصت‌طلب، مردم ترك و كرد علي رغم گذشت برخي جريان‌هاي تلخ در طول تاريخ، داراي ديدگاه‌هاي مشترك انساني، منافع مشترك، مظلوميت مشترك، محروميت‌‌هاي اقتصادي و فرهنگي مشترك و درد مشترك هستند و كساني كه برادري و اتحاد اين دو را بر نمي‌تانبند و منافع‌شان بر اين قرار گرفته كه با دامن‌زدن به اختلافات، به اهداف كوتاه و درازمدت خود برسند، سعي مي‌كنند از برخي نكات كور بهره‌برداري نمايند. براي مقابله با چنين جرياني بايد عناصر جوان،‌ فرهنگي و روشنفكر هر دو ملت با دوري جستن از تعصبات كور قومي، در جهت حفظ و احياي زبان و فرهنگ هر دو ملت برآيند و مسايل اصلي را در نظر بگيرند و دست در دست يكديگر از فرصت‌هاي پيشين آمده استفاده كرده و از عناصر قوي فرهنگي يكديگر الهام گرفته و هدف اصلي زندگي انساني و اجتماعي را فراموش نكنند چرا كه جنگيدن و كشتن چندان سخت نيست و ليكن راه رسيدن به صلح و انسانيت و گذشت دشوار و طولاني است، روشنفكري كه از طريق صواب و بصورت صحيحي از قوم خود دفاع ننمايد، روشنفكر واقعي نيست بلكه كوري است كه خود نياز به دستگيري دارد و بدبختي اصلي ملت‌ها از اين آتش بياران معركه است و دمكرات واقعي كسي است كه آزادي را براي همه ملت‌ها طلب نمايد و گسستن رنجيرهاي اسارت فرهنگي ملل تحت ستم را طلب نمايد نه اينكه بدون آنكه حقوق ديگران را در نظر بگيرد هراز گاهي بر طبل دشمني، تهاجم و نفاق بكوبد و به جاي پرداختن به اصل، به فروع غير ضرور بپردازد.

دوباره امتحان کنید

محمد صادقی معلم بازنشسته جهت اجرای حکم حبس احضار شد

گادتب: محمد صادقی، معلم بازنشسته و فعال صنفی معلمان با دریافت ابلاغیه ای جهت اجرای …

اظهارات رئیس سازمان محیط‌زیست ایران درباره آخرین وضعیت دریاچه اورمیه

گادتب: به گزارش مرکز گادتب، علی سلاجقه، رئیس سازمان محیط‌زیست ایران روز گذشته در جمع …

دیدگاهتان را بنویسید