گادتب: میدانید چرا مهاجرانی که از سوریه، لبنان و ارمنستان در حال ترک مناطق اشغالی آزربایجان هستند، خانههایشان را میسوزانند و حتی به درختان جنگلها هم رحم نمیکنند؟
جواب ساده است، چون تعلق خاطری به این مناطق ندارند، آنها حتی خانههایی که میسوزانند مال خودشان نیست. آنها آمده بودند که غارت کرده و بسوزانند. آنها میدانند که در سرزمینی دیگر بدون اجازه صاحبخانه خانه ساختهاند یا در خانهای بدون اجازه صاحبخانه مسکن گزیدهاند. تا توانستند غارت کردهاند و حالا زمانش فرا رسیده که باید بروند. آنها صاحبخانه را از خانهاش به زور بیرون راندند، و حالا احساس تعلقی که به خانهای غصبی که در آن زندگی میکنند ندارند.
آنها حتی به درختان، به خاک و رودخانههای این مناطق هم احساس تعلق نمیکنند. چونکه در آنجا متولد نشدهاند، چونکه خاطرهای از آنجا ندارند، چونکه خانهای را که میسوزاند خود نساختهاند. آنها میدانند که اینجایی را که به آتش میکشند وطن آنها نیست و دیگر به آن برنخواهند گشت.
اما وقتی نزدیک به یک میلیون آزربایجانی این مناطق را به زور ارتش اشغالگر ارمنستان ترک کردند کوچکترین ضرر و زیانی به خانه، کاشانه و جنگلهای خودشان وارد نکردند. چرا؟
چون خشت-خشت خانهها را با دستان خویش ساخته بودند، چون از هر کوچهای، درختی و از هر خشتی خاطرهای داشتند. مگر انسان میتواند که خانهای را که با دستان خویش ساخته است را به آسانی بسوزاند؟ مگر انسان میتواند درختانی را که از هر کدام از آن خاطرهای دارد به آسانی آتش بزند یا غارت بکند؟
چونکه آنجا وطن آنها بود، عزیزانشان کوچ کردهشان در زیر آن خاکها آرمیده بود، چونکه آزربایجانیها به جاهایی که مجبور به ترکشان شده بودند احساس تعلق میکردند. چونکه میدانستند این خشتها و جنگلها وطنشان هست و امیدوار بودند که یک روزی هر چند دیر هم باشد دوباره به آن باز خواهند گشت، چونکه انسان با امید زنده است.
زندگی یعنی خاطره، خاطره از ساختن اولین خانه، خاطره از اولین شبی که به خانه جدید پا میگذاری، زیر درختی که عاشق میشوی. انسانی که از جایی خاطرهای دارد آنها را نمیسوزاند، او آنها را چنانچه هستند رها میکند به امید اینکه دوباره روزی به آنجا باز خواهد گشت.